مباحث بدعت از نگاه دین /بدعت در معنا و لغت

مباحث بدعت از نگاه دین /بدعت در معنا و لغت

دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری :فإن خير الحديث كتاب الله، وخير الهديِ هديُ محمد، وشر الأمور محدَثاتها، وكل بدعة ضلالة.

 از دیر باز در محافل دینی بحث بدعت و دوری از آن مطرح بوده است و علمای معاصر، گاه در بدعت نامیدن – به معنی در دین مردود بودن- اعمال شرعی راه افراط را رفته و ناخواسته نهی از معروف کرده اند و در طرف مقابل بعضی نیز راه تفریط را پیش گرفته و هر عملی را که خود فکر می کنند برای دین سودمند است- بدون تایید شرع- بعنوان بدعت حسنه مطرح کرده و در ترویج آن هیچ حد و مرزی قائل نشدند.

 حال نوشته ی حاضر بر آن است تا بدعت را از منظر لغوی سپس از منظر تفسیری با استفاده از تفاسیر معتبر اهل سنت، بیان دارد و در بخش های بعدی ان شاء به بدعت در روایات و شروح آن بیان خواهد شد و بعد از آن در اقوال فقهاء نیز سری خواهیم زد.

بدعت در لغت و تفسیر و روایت و فقه:

قسمت اول بدعت در لغت:

تعریف لغوی ماده ی بدع در کتاب العین فراهیدی (متوفی 170هجری):

البَدْعُ: إحداثُ شيءٍ لم يكن له من قبلُ خلقٌ ولا ذكرٌ ولا معرفةٌ.

بدع به فتح باء و سکون دال، ظاهر کردن و پیدا کردن چیزی که قبل از آن، برای خلق و یادکرد و شناختی نبوده است.العين (2/ 54)

والله بديعُ السموات والأرض، ابتدعهما، ولم يكونا قبل ذلك شيئاً يتوهّمهما متوهّم،

اینکه گفته می شود الله تعالی بدیع آسمانها و زمین است یعنی اینکه آنها را ابداع کرده است و این دو قبل  اینکه الله تعالی آن دو را ابداع کند، چیزی نبوده اند که به خیال خیال پردازی برسد.

والبِدْعُ: الشيء الذي يكون أولاً في كل أمر، كما قال الله عز وجل: قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ

«23» ، أي: لستُ بأوّل مُرْسَل.

و بدع به کسر باء و سکون دال: به اولین هر چیزی گفته می شود همچنان که الله تعالی در آیه 117 سوره مبارکه بقره، فرموده است: ای محمد بگو: من بِدع رسولان نیستم یعنی من اولین مرسل نیستم.

وقال الشاعر :فلست بِبِدْعٍ من النائبات ... ونقض الخطوب وإمرارها

پس تو نیستی اولین از مصیبت ها... و نقض کردن امور بزرگ و براه کردن آنها.

والبِدْعَةُ: اسم ما ابتدع من الدين وغيره. ونقول: لقد جئت بأمرٍ بديع، أي: مبتدع عجيب. وابتدعت: جئت بأمرٍ مختلف لم يعرف ذلك

و بدعت به کسر باء، اسم چیزی است که ابداع کرده می شود چه دینی و چه غیر دینی و می گوییم: لقد جئت بأمرٍ بديع،  امر بدیعی را آورده ای یعنی چیزی جدید و عجیب است.

و ابتدعت: یعنی امری متمایز که شناخته شده نیست را آورده ای.العين (2/ 55)

والبِدْعَةُ: ما استحدثت بعد رسول الله ص من أهواء وأعمال، ويُجْمَع على البِدَع.

بدعت: آنچه نوپیدا شده است بعد رسول الله ص از خواهشهای نفسانی و از اعمال که جمع آن بِدَع است.

قال الشاعر :  ما زال طعن الأعادي والوشاة بنا ... والطعن أمر من الواشين لا بدع

شاعر گوید(سراینده مجهول): لایزال دشمنان و خبرچینان بر ما طعن کنند... و طعن کردن امری است که از خبرچینان، چیز نوپیدایی نیست.

وأُبْدِعَ البعيرُ فهو مُبْدَعٌ، وهو من داء ونحوه،

أُبْدِعَ البعيرُ گفته میشود و به شتری که دچار بدع شده است، مبدَع گفته میشود و آن بر اثر بیماری و مانند آن بر شتر عارض شده است.

یعنی به شتری مبدع اطلاق می شود که بر اثر بیماری و مانند آن معیوب و  معلول گشته است.

 ويقال هو داءٌ بعينه،

و گفته می شود که بدع اسم نوعی بیماری است.

وأُبْدِعَتِ الإبلُ إذا تُركت في الطريق من الهُزال وأُبْدِعَ بالرّجلِ إذا حَسِرَ عليه ظهره.

أُبْدِعَتِ الإبلُ، گفته میشود و این وقتی است که شتر را بخاطر لاغر بودن، رها کرده باشند.

وأُبْدِعَ بالرّجلِ إذا حَسِرَ عليه ظهره.

أُبْدِعَ بالرّجلِ گفته می شود وقتی شخصی درمانده شود.بدعت در کتاب مقاییس اللغه ابن فارس (متوفای395):

 (بَدَعَ) الْبَاءُ وَالدَّالُ وَالْعَيْنُ أَصْلَانِ: أَحَدُهُمَا ابْتِدَاءُ الشَّيْءِ وَصُنْعُهُ لَا عَنْ مِثَالٍ، وَالْآخَرُ الِانْقِطَاعُ والْكَلَالُ.

ریشه بدعت از بدع است که بر دو اصل دلالت دارد یکی اول یک شیئ و ساخت آن شیئ بدون اینکه قبلا نمونه ای از آن بوده باشد و دیگری فروماندگی و درماندگی را می رساند.

فَالْأَوَّلُ قَوْلُهُمْ: أَبْدَعْتُ الشَّيْءَ قَوْلًا أَوْ فِعْلًا: إِذَا ابْتَدَأْتُهُ لَا عَنْ سَابِقِ مِثَالٍ. مقاييس اللغة (1/ 209)

مثال اول اینکه عرب گویند: ابدعت الشیئ چه سخن باشد و جه عمل و این را وقتی می گویند که سخنی یا عملی را شروع کنی که قبلا همانندی برای آن نبوده باشد.

وَالْأَصْلُ الْآخَرُ قَوْلُهُمْ: أُبْدِعَتِ الرَّاحِلَةُ: إِذَا كَلَّتْ وَعَطِبَتْ. مقاييس اللغة (1/ 210)

 مثال اصل دیگر اینکه گفته می شود: أُبْدِعَتِ الرَّاحِلَةُ وقتی که مرکب درمانده و هلاک شود.

بدعت در کتاب المحكم والمحيط الأعظم ابن سیده(متوفای458):

المحكم والمحيط الأعظم (2/ 33)

بَدَع الشَّيْء يَبْدَعُه بَدْعا وابتدعه: أنشأه وبدأه.

یعنی ایجادش کرد و ساختش.

وبَدَع الرَّكية: استنبطها وأحدثها.

چاه را بدع کرد یعنی ایجاد کرد و نوپیدا کرد.

وركى بَدِيعٌ: حَدِيثَة الْحفر.

و رکی بدیع یعنی چاه تازه حفر شده.

والبديعُ والبِدْعُ: الشَّيْء الَّذِي يكون أَولا، وَفِي التَّنْزِيل: (مَا كنْتُ بدْعا منَ الرُّسُلِ)

بدیع و بِدع: چیزی که اولین است که میشود و در قرآن نیز آمده است: من اولین رسولان نیستم.

والبَدْعَةُ: مَا ابْتُدِع من الدِّين.

بدعت: به فتح باء: آنچه از دین اختراع کرده میشود.

وأبْدَع وابْتَدَع وتَبَدَّع: أَتَى ببِدْعةٍ، قَالَ الله تَعَالَى: (ورَهْبَانيَّةً ابْتَدَعُوها)

أبْدَع وابْتَدَع وتَبَدَّع: بدعتی آورد.

الله تعالی فرموده است:... رهبانیتی که آنها از خود درآوردند و امر الهی نبوده است.

وَقَالَ رؤبة:

إِن كُنْتَ للهِ التَّقىَّ الأطْوَعا ... فَلَيْسَ وَجْهُ الحقّ أَن تَبَدَّعا

رؤبه شاعر گوید: اگر تو برای الله تقوا پیشه کردی و اطاعت کنندترین هستی... پس جنبه حق این نیست که بدعتی بیاوری.

والبديع: الْمُحدث العجيب.

بدیع: نوساخته شده عجیب.

والبديع: الْمُبْدع.

بدیع: ابداع کننده.

والبديع: من أَسمَاء الله عز وَجل لإبداعه الْأَشْيَاء وإحداثه إِيَّاهَا،

بدیع از اسمای الهی است که بخاطر ابداع کردن اشیاء و نوپیدا کردن آن به وی تعالی اطلاق کرده می شود.

 وَفِي التَّنْزِيل: (بَدِيعُ السَّمَواتِ والأرْضِ) ، قَالَ أَبُو إِسْحَاق: يَعْنِي انه أنشأهما على غير حذاء وَلَا مِثَال.

در قرآن نیز وارد شده است: بدیع آسمانها  و زمین است . ابواسحاق گوید: یعنی این دو را بدون اینکه نمونه و مثل قبلی آن بوده است، ایجاد کرده است.

وسقاء بَدِيعٌ: جَدِيد، وَكَذَلِكَ الْحَبل، حَكَاهُ أَبُو حنيفَة.

مشک بدیع اطلاق میشود به مشکی که جدید باشد و همچنین به ریسمان جدید نیز اطلاق میشود و این را ابوحنیفه بیان داشته است.

وَرجل بِدْعٌ: غُمْرٌ.

مردی بدع است یعنی ناآزموده است.

وأُبْدِعَت الْإِبِل: بَركت فِي الطَّرِيق من هزال أَو دَاء أَو كلال.

وأُبْدِعَت الْإِبِل:  وقتی شتری، از روی لاغری و یا درد و یا درماندگی در راه بماند، گفته می شود.

 وأبْدَعَتْ هِيَ: كلت أَو عطبت.

شتر ابدعت گفته می شود یعنی درمانده شد و هلاک شد.

 وَقيل: لَا يكون الإبداع إِلَّا بظلع.

گفته شده است که ابداع شتر بدون لنگی نخواهد بود.

وأُبْدِعَ وأُبْدِعَ بِهِ وأَبْدَع: حسر عَلَيْهِ ظَهره أَو قَامَ بِهِ، أَي وقف بِهِ،

وأُبْدِعَ وأُبْدِعَ بِهِ وأَبْدَع: یعنی درمانده شد یا بر آن شد یعنی بر آن ثابت ماند.

وَفِي الحَدِيث: " أنَّ رجُلا أَتَى النَّبِي صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُول الله، إِنِّي أُبْدِعَ بِي فَاحْمِلْنِي ".

در حدیث آمده است: مردی نزد رسول الله ص آمد و گفت: یا رسول الله برای من ابداعی صورت گرفته پس مرا بر مرکبی سوار کن.

یعنی منظور آن مرد این است که من بدون مرکب ماندم پس مرا مرکبی بده.

وأبْدَعَ بِهِ ظَهره، یعنی درمانده شد.

 قَالَ الأفوه:ولكلّ ساعٍ سُنَّةٌ مِمَّنْ مَضَى ... تَنْمِي بِهِ فِي سَعْيِهِ أوْ تُبْدِعُ

و برای هر تلاشگری از مسلکی وجود دارد از گذشتگان.. به سبب آن در سعی خود رشد میکند یا ابداع میکند.

وَفِي الْمثل: " إِذا طلبت الْبَاطِل أُبْدِعَ بك ".

و در مثل هست که گفته میشود: وقتی باطلی را بخواهی، درمانده خواهی شد.

وأبْدَعوا بِهِ: ضربوه.

ابدعو به: یعنی زدندش.

وأبْدَعَ يَمِينا: أوجبهَا.

ابدع یمینا: یعنی بر خود قسمی را الزام نمود.

عَن ابْن الْأَعرَابِي.

وأبْدَع بِالسَّفرِ أَو الْحَج: عزم عَلَيْهِ.

یعنی عزم سفر و حج نمود.

المغرب في ترتيب المعرب (ص: 37)

(ب د ع) : (الْبِدْعَةُ) اسْمٌ مِنْ ابْتَدَعَ الْأَمْرَ إذَا ابْتَدَأَهُ وَأَحْدَثَهُ

بدعت: اسم است از ابتدع الامر وقتی آن را شروع کند و از نو پیدا کند.

 كَالرِّفْعَةِ اسْمٌ مِنْ الِارْتِفَاعِ وَالْخِلْفَةِ مِنْ الِاخْتِلَافِ

همچنانکه رفعه اسم است از ارتفاع یافتن و خلفه اسم است از اختلاف

ثُمَّ غَلَبَتْ عَلَى مَا هُوَ زِيَادَةٌ فِي الدِّينِ أَوْ نُقْصَانٌ مِنْهُ

بعد این اسم تغلیب کرده شده بر هر امری که  زیادتی یا نقصانی در دین باشد به آن بدعت گفته اند.

(وَفِي) حَدِيثِ نَاجِيَةَ مَاذَا أَصْنَعُ بِمَا أُبْدِعَ عَلَيَّ مِنْهَا الِاسْتِعْمَالُ.

و در حدیث ناجیه چنین آمده است: با آنچه بر ضرر من هلاک شده است چه کنم؟

رسول الله ص فردی را همراه با شانزده شتر به حج فرستاد و دستور داد آن را به حج مکه برساند و آن مرد سوال کرد: آنچه را که از استفاده افتاد چه کنم؟ و رسول الله ص فرمودند: سرش را ببر و با خونش به نعلین را آغشته کن و بر کوهانش بگذار و تو و همراهانت از آن نخورید. تحفة الأبرار شرح مصابيح السنة (2/ 163)

أُبْدِعَ بِفُلَانٍ إذَا انْقَطَعَتْ رَاحِلَتُهُ عَنْ السَّيْرِ لِكَلَالٍ أَوْ عَرَجٍ.

ابدع بفلان گفته می شود وقتی مرکب وی از سیر باز ایستد به سبب درماندگی یا لنگیدن مرکب.

 وَلَوْ رُوِيَ بِمَا أَبْدَعَتْ مَبْنِيًّا لِلْفَاعِلِ لَصَحَّ لِأَنَّ الْكِسَائِيَّ قَالَ أَبْدَعَتْ الرِّكَابُ إذَا كَلَّتْ وَعَطِبَتْ كَأَنَّهَا أَحْدَثَتْ أَمْرًا بَدِيعًا.

اگر ابدع را به صیغه معلوم روایت می شد باز صحیح بود، زیرا کسائی گوید: ابدعت الرکاب گفته می شود وقتی که درمانده و هلاک شود گویا که امری عجیب پدیدآورده باشد.

بدعت در کتاب لسان العرب ابن منظور (متوفای711)

لسان العرب (8/ 6)

ابن منظور بعد از بیان معانی بدع که در کتب قبلی بیان داشتیم چنین ادامه میدهد:

وَفِي حَدِيثِ عُمَرَ، رَضِيَ الله عنه، فِي قِيام رمضانَ: نِعْمتِ البِدْعةُ هَذِهِ.

و در روایت عمر رض در مورد بر پا داشتن شب رمضان به عبادت چنین فرموده اند: چه نیکوست این بدعتی که کرده ایم.

ابْنُ الأَثير: البِدْعةُ بدْعتان: بدعةُ هُدى، وبدْعة ضَلَالٍ، فَمَا كَانَ فِي خِلَافِ مَا أَمر اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَهُوَ فِي حَيِزّ الذّمِّ والإِنكار، وَمَا كَانَ وَاقِعًا تَحْتَ عُموم مَا ندَب اللهُ إِليه وحَضّ عَلَيْهِ أَو رسولُه فَهُوَ فِي حيِّز الْمَدْحِ،

ابن اثیر بدعت را دو نوع میداند: یکی بدعت هُدی و دیگری بدعت گمراهی پس مساله ای که  بر خلاف امر الله و رسولش باشد پس آن بدعت مذموم است و مورد انکار و اگر مساله ای باشد که تحت حکم عمومی آنچه الله تعالی به آن دعوت و تشویق کرده باشد و یا رسولش چنین نموده باشد پس این موارد در  تحت موارد ممدوح و پسندیده است.

 وَمَا لَمْ يَكُنْ لَهُ مِثال مَوْجُودٌ كنَوْع مِنَ الجُود وَالسَّخَاءِ وفِعْل الْمَعْرُوفِ فَهُوَ مِنَ الأَفعال الْمَحْمُودَةِ، وَلَا يَجُوزُ أَن يَكُونَ ذَلِكَ فِي خِلَافِ مَا وَرَدَ الشَّرْعُ بِهِ لأَن النَّبِيَّ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَدْ جَعَلَ لَهُ فِي ذَلِكَ ثَوَابًا فَقَالَ:

مَن سَنَّ سُنّة حسَنة كَانَ لَهُ أَجرُها وأَجرُ مَن عَمِلَ بِهَا

، وَقَالَ فِي ضِدِّهِ:

مَن سَنَّ سُنّة سَيئة كَانَ عَلَيْهِ وِزْرها ووِزْر مَن عَمِلَ بِهَا

، وَذَلِكَ إِذا كَانَ فِي خِلَافِ مَا أَمر اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ، قَالَ: وَمِنْ هَذَا النَّوْعِ قَوْلُ

عُمَرَ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: نعمتِ البِدْعةُ هَذِهِ

، لَمَّا كَانَتْ مِنْ أَفعال الْخَيْرِ وَدَاخِلَةً فِي حَيِّزِ الْمَدْحِ سَمّاها بِدْعَةً ومدَحَها لأَنَّ النَّبِيَّ، صَلَّى اللَّهُ عليه وسلم، لم يَسُنَّها لَهُمْ، وإِنما صلَّاها لَيالِيَ ثُمَّ تَرَكَهَا وَلَمْ يُحَافِظْ عَلَيْهَا وَلَا جَمَعَ النَّاسَ لَهَا وَلَا كَانَتْ فِي زَمَنِ أَبي بَكْرٍ وإِنما عُمَرُ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، جَمَعَ الناسَ عَلَيْهَا وندَبهم إِليها فَبِهَذَا سَمَّاهَا بِدْعَةً، وَهِيَ عَلَى الْحَقِيقَةِ سنَّة لِقَوْلِهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ،

عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الخُلفاء الرَّاشِدِينَ مِنْ بَعْدِي

وَقَوْلُهُ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: اقْتَدُوا بِاللَّذَيْنِ مِنْ بَعْدِي: أَبي بَكْرٍ وَعُمَرَ

و آنچه از کردار که قبلا نمونه ای مثل آن یافت نشود مثل نوعی بخشندگی و سخاوت و انجام عمل نیک پس این از زمره ی افعال پسندیده است و روا نیست که این را از جمله ی موارد خلاف آنچه بر آن وارد شده است، قرار دهیم زیرا رسول الله ص برای آن ثواب ذکر نموده است و فرموده است:

هرکس طریقه ی نیکی را وضع کند و منهج قرار دهد، پس  ثواب آن عمل برای وی ثابت است و همچنین ثواب کسانی که به آن عمل می کنند و در ضد و مقابل آن نیز فرموده اند: هرکس طریقه پلیدی را وضع کند و منهج قرار دهد پس گناه آن عمل برای وی ثابت است و همچنین گناه کسانی که به آن عمل می کنند.

و این در مواردی است که بر خلاف امر الله و رسولش باشد.

و گفت از این نوع است قول عمر رض که فرمودند: نعمت البدعه هذه

زیرا وقتی این عمل (تراویح) از افعال خیر بود و داخل در حیز مدح پس آن را بدعت نامید و مدح نمود چراکه رسول الله ص این (تروایح)را سنت قرار ندادند و فقط چند شب خواندند و بعد ترک کردند و مردم را نیز برای آن جمع نکردند و بر آن مدوامت نورزیدند و در زمان حضرت ابوبکر رض نیز نبوده است و این عمر بود که مردم را برای خواندن آن جمع کرد و دعوت کرد برای همین آن را بدعت نامید و در حقیقت سنت است. زیرا رسول الله ص فرموده اند: بر شما لازم است که سنت خلفای راشدین بعد من را تبعیت کنید و فرمایش رسول الله ص است که میفرماید: اقتدا کنید به دو نفری که بعد من میآیند یعنی ابوبکر و عمر.

، وَعَلَى هَذَا التأْويل يُحمل الْحَدِيثُ الآخَر:

كلُّ مُحْدَثةٍ بِدْعَةٌ

، إِنما يُرِيدُ مَا خالَف أُصولَ الشَّرِيعَةِ وَلَمْ يُوَافِقِ السُّنَّةَ، وأَكثر مَا يُسْتَعْمَلُ المُبْتَدِعُ عُرْفاً فِي الذمِّ.

و حدیث دیگری که در مورد بدعت وارد شده را بر این تاویل ما حمل کرده میشود:

متن حدیث: كلُّ مُحْدَثةٍ بِدْعَةٌ

هر  نوپیدایی بدعت است و منظور حدیث نوآوری است که مخالف اصول شریعت باشد و با سنت موافق نباشد و در عرف اکثرا بدعت را بر بدعت مذمومه می گیرند.

ادامه دارد ....