فصل حلف بالقول:
مسئله 112◄ اگر قسم بخورد که با فلانی صحبت نکند، اگر هنگام خواب بودن آن شخص با وی صحبت کند و با این صحبت کردن طرف بیدار شود، وی حانث میشود.
دلیل:
زیرا اگر طرف آگاهی نداشته باشد مانند این است که از مکانی وی را ندا کنند که وی نشنود، پس بدون آگاهی حانث نمیشود. (الاشباه و النظائر ج1ص47 - هدایه ج2ص329)
مسئله 113◄ اگر بگوید: «با فلانی تکلم نکنم مگر با اجازهی وی»، پس فلانی اجازه دهد ولی حالف (قسم خورنده) از اجازهی آن شخص خبر نداشته باشد و صحبت کند، حانث میشود.
دلیل:
اذن از اذان به معنی اعلام است و اعلام بدون شنیدن حاصل نمیشود. (تبیین الحقائق ج3ص136)
مسئله 114◄ اگر بگوید: «با صاحب این لباس صحبت نخواهد کرد» و صاحب لباس آن را بفروشد و بعد تکلم کند، باز حانث میشود.
دلیل:
زیرا شخص به خاطر لباس باکسی از تکلم امتناع نمیکند و این لباس گفتن برای تعیین شخص است. (البحر الرائق ج4ص368)
مسئله 115◄ اگر بگوید: «با این جوان صحبت نکنم» و در «پیری» آن جوان صحبت کند، باز حانث میشود.
دلیل:
زیرا منظور شخص است و صفت جوانی در آن تأثیر ندارد. (جامع الرموز ج2ص375 - المبسوط للسرخسی ج8ص182)
مسئله 116◄ اگر بگوید: «این بنده آزاد است اگر بفروشمش» بعد وی را با خیار شرط برای خودش بفروشد، آزاد میشود.
دلیل:
زیرا شرطی که گذاشته بود، یافت شد. (هدایه ج2ص334)
مسئله 117◄ همچنین اگر بگوید: «اگر بخرم» و بعد با خیار شرط برای خودش بخرد، این بنده آزاد میشود.
دلیل:
زیرا سبب آزاد کردن تحقق یافت. (هدایه ج2ص334)
مسئله 118◄ اگر بگوید: «اگر این بنده را نفروشم بر من فلان باد» پس اگر آن را مدبّر گرداند و یا امّ ولد خود گرداند، وی حانث است.
دلیل:
زیرا عاجز بودن از بیع با این اعمال تحقق یافت؛ زیرا بعد از تدبیر و آزاد کردن، بیع، ممتنع است. (مجمع الانهر ج1ص577)
مسئله 119◄ در کارهای ذیل، فعل وکیل شخص، فعل خود شخص (موکل) محسوب میشود؛ یعنی اگر وکیلش یکی از این افعال را انجام دهد، انگار که خودش انجام داده است و آن افعال عبارتاند از:
1- نکاح، 2- طلاق، 3- خلع، 4- عتق، 5- کتابت، 6- صلح از دم عمد، 7- هبه، 8- قرض دادن، 9- قرض گرفتن، 10- به ودیعت گذاشتن، 11- به ودیعت گرفتن، 12- عاریت گرفتن، 13- عاریت دادن، 14- ذبح، 15- ضرب بنده، 16- قضای دین، 17- گرفتن دین، 18- بنا کردن، 19- خیاطی کردن، 20- لباس پوشاندن به کسی و 21- حمل کردن یعنی بردن کسی با وسیلهی خود.
مسئله 120◄ در این افعال نیز فعل وکیل، فعل موکل محسوب نمیشود:
1- خریدوفروش، 2- اجاره گرفتن، 3- اجاره دادن، 4- صلح از مال، 5- صلح از دعوا، 6- قسمت و 7- ضرب ولد.
مسئله 121◄ اگر بگوید: «صحبت نخواهد کرد»، در این صورت با قرآن خواندن و یا تسبیح گفتن و یا نمازخواندن و یا تکبیر، چه در نماز و چه خارج آن، حانث نمیشود.
دلیل:
زیرا در عرف و در شرع به کسی که قرآن بخواند و یا تسبیح بگوید و یا نماز بخواند و یا تکبیر بگوید، متکلم نمیگویند. (دررالحکام ج2ص58)
مسئله 122◄ اگر بگوید: «در روزی که با فلانی صحبت کنم بر من فلان باد»، در این صورت چه شب صحبت کند و چه روز، حانث میشود و اگر بهجای روز شب را بگوید، فقط با صحبت در شب حانث میشود.
دلیل:
زیرا روز اگر همراه با عمل غیر ممتد ذکر شود، منظور شب و روز است. (دررالحکام ج2ص58)
ممتد: کاری که میتوان آن را به درازا کشاند مانند صحبت کردن و غیر ممتد عکس آن.
مسئله 123◄ «الا أن» معني غایت را میرساند و همچنین «حتّی» نیز برای غایت است. پس اگر بگوید: «اِن کلّمته الا اَن یقدم زید» و یا «حتّی یقدم زید»، در این صورت اگر قبل از قدوم زید صحبت کند حانث میشود.
مسئله 124◄ اگر بگوید: «با بندهی فلانی صحبت کنم بر من فلان چیز باد» و بعدازاینکه آن بنده ازملک فلانی خارج شد صحبت کند، حانث نمیشود و فرقی ندارد که در قسم خود با اشاره «این بنده (هذا العبد)» گفته باشد و یا (این) را نگفته باشد.
مسئله 125◄ اگر بگوید: «با زن فلانی صحبت کنم بر من فلان باد» و یا بگوید: «با دوست فلانی صحبت کنم بر من فلان باد»، در این صورت اگر با گفتن کلمه «این (هذا)» به آن شخص اشارهکرده باشد، با برداشته شدن نسبت اضافی نیز حانث میشود و اگر با اشاره نگفته باشد حانث نمیشود.
دلیل:
زیرا منظور از گفتن «زن فلانی» و «دوست فلانی» این است که با فلانی مشکل دارد ولی اگر با اشاره به زن فلانی بگوید، پس معلوم میشود که با این شخص مشکل داشته است. (فتح القدیر ج5ص150)
مسئله 126◄ کلمه «حین» را اگر بدون نیت بگوید، چه معرفه بیاورد و چه نکره، به نصف سال گفته میشود و اگر نیت داشته باشد، نیّتش معتبر است؛ یعنی «حین» را بگوید و نیّتش مثلاً یک ماه باشد، «حین» هم آنیک ماه معنی میدهد.
مسئله 127◄ حکم کلمهی «زمان» مانند حکم «حین» است.
مسئله 128◄ کلمهی «دهر» اگر نکره بیاید، اینکه چه مدت منظور است معلوم نیست و اگر معرفه بیاید، بر ابد اطلاق میشود.
مسئله 129◄ کلمهی «ایام» اگر نکره باشد بر «سه روز» و اگر معرفه باشد بر «ده روز» حمل میشود و همچنین «ایام کثیره» نیز «ده روز» است.
مسئله 130◄ «الشهور (ماهها)» بر «ده ماه» حمل میشود.
مسئله 131◄ اگر بگوید: «اولین بندهای که بخرم آزاد است»، پس اگر یک بنده را بخرد آزاد میشود ولی اگر دوبنده را باهم بخرد و بعد یکی را، هیچکدام آزاد نمیشوند.
دلیل:
زیرا معنی «اول» این است که «فَرد» بوده باشد و کسی از وی پیش نباشد؛ پس دو را فرد نگویند و آخری هم گرچه فرد است، ولی اول نیست. (دررالحکام ج2ص59)
مسئله 132◄ در مسئلهی فوق، اگر به قولش «اولین بندهی تنها که خریدم» اضافه کند، سومی آزاد میشود.
مسئله 133◄ اگر بگوید: «آخرین بندهای که بخرم، آزاد است» و یک بنده بخرد و بعد بمیرد، آزاد نمیشود؛ و اگر یکی دیگر بخرد، آخری آزاد میشود و این آزاد شدن را از کل مال میت حساب کرده میشود و از روز خرید آزاد است و نزد امامین (رض) از روز موت آزاد است و از ثلث (یکسوم) مال میت محسوب میشود.
دلیل:
زیرا معنی آخر این است که بعداً بیاید و در «یک»، بعدی وجود ندارد. (بدائع الصنائع ج4ص72)
دلیل امام اعظم (رض): زیرا وی در وقت خرید آن آخرین بنده است و این امر با مرگ آشکار میشود؛ چون آخر بودن تا آن زمانبر ما مجهول است، پس از کل مال میت محسوب میشود. (بدائع الصنائع ج4ص72)
دلیل امامین (رض): آزادی بهشرط آخر بودن تعلیق شده است و آن با فوت مالک ثابت میشود؛ پس از ثلث مال میت محسوب میشود. (بدائع الصنائع ج4ص72)
مسئله 134◄ اگر طلاق را به آخرین زنش تعلیق کند، شخص «فارّ» محسوب نمیشود و نزد امامین (رض) «فارّ» محسوب میشود.
دلیل:
دلیل امام اعظم (رض): همان است که در مسئلهی قبل در مورد آخرین بنده ذکر کرده است.
دلیل امامین (رض): همان است که در مسئلهی قبل در مورد آخرین بنده ذکر نمودهاند.
فارّ: کسی که در مرض الموت برای جلوگیری از ارث بردنِ زنش وی را طلاق نماید.
مسئله 135◄ اگر بگوید: «هر بندهای که مرا بشارت دهد وی آزاد است»، در این صورت اگر سه بنده متفرقاً بشارت دهند، اولین آنها آزاد میشود و اگر هر سه باهم بشارت دهند، همه آزاد شوند.
دلیل:
زیرا بشارت با اولین کسی که خبر را برساند ثابت میشود. پس اگر هر سه باهم بشارت دهند، همه بشارتدهنده محسوب میشوند و اگر جداگانه بشارت دهند، فقط اولی بشارتدهنده محسوب میشود. (البنایه ج6ص214)
مسئله 136◄ اگر پسر خودش را که بنده است برای کفارتش بخرد، کفارت از وی ساقط میشود.
دلیل:
رسولالله ﷺ: کسی حق پدر را نتواند اداء كند مگر کسی که پدرش بنده باشد و وی آن را بخرد و آزاد کند. (مسند امام احمد ج6ص558 - مسند ابی داود الطیالسی ج4ص157)
پس خرید محرمِ خود نیز، آزاد کردن است و کفارت با آزاد کردن بنده اداء میشود. (تبیین الحقائق ج3ص144)
مسئله 137◄ ولی با خرید بندهای که قسمخورده بود وی را آزاد کند، کفارت ساقط نمیشود.
دلیل:
زیرا نیت باید مقارن و همراه با علت آزاد کردن باشد و نیت کفارت از علت آزادی مؤخر است. (تبیین الحقائق ج3ص144)
مسئله 138◄ با نکاح کنیزی، وی را امّ ولد خود گردانده است و آزادی وی از کفارت را تعلیق به خرید وی نموده است. با این کار کفارت ساقط نمیشود.
دلیل:
زیرا نیت باید مقارن و همراه با علت آزاد کردن باشد و نیت کفارت از علت آزادی مؤخر است. (تبیین الحقائق ج3ص144)
مسئله 139◄ اگر بگوید: «با کنیزی که با وی همخوابی نمایم وی آزاد است»، در این صورت کنیزی آزاد میشود که با وی همخوابی نماید و آن کنیز در روز قسم خوردن در ملک وی بوده باشد. کنیزی که بعد از قسم خوردن مالک شده است آزاد نمیشود.
دلیل:
زیرا در وقت انعقاد قسم باید در ملک باشد تا وی را شامل شود. (درر الحکام ج2ص60)
مسئله 140◄ اگر بگوید: «هر مملوکی که مرا باشد آزاد است»، در این صورت امّ ولد و مدبّر و بندگانش آزاد میشوند ولی مکاتبش آزاد نمیشود مگر اینکه حالف (قسم خورنده) آنها را نیز نیت کرده باشد.
مسئله 141◄ اگر به بندههایش بگوید: «این آزاد است یا این و این»، در این صورت سومی آزاد میشود و بین اولی و دومی یکی آزاد است و مخیر است که هرکدام را انتخاب کند.
مسئله 142◄ اگر در طلاق اتفاقی مانند مسئله آزاد کردن که در بالا ذکرشده است رخ دهد، حکم آن نیز همان است.
مسئله 143◄ اگر «لام (جار)» بر فعلی داخل شود که آن فعل از غیر نیز می¬تواند واقع شود، پس در صورتی حانث میشود که به امر وی انجام شود.
دلیل:
افعالی که از غیر واقع میشود مانند خرید، فروش، خیاطی، رنگرزی و بنّایی، پس در قول: «ان بعت لک ثوبا»، (اگر برایت لباسی بفروشم) اگر به امرش انجام شود حانث میشود و الا حانث نمیشود.
مسئله 144◄ اگر این «لام» بر عین (شیء) داخل شود و یا بر فعلی داخل شود که از غیر واقعشدنی نیست مانند خوردن، نوشیدن، داخل شدن و زدن فرزند، در این صورت شرطِ حانث شدن، مالک بودن بر آن شيء است و امر لازم نیست.
مثل: «ان بعت ثوبا لک» (اگر بفروشم لباسی به تو)، پس اگر بدون امر وی نیز فروخته شود حانث میشود.
مسئله 145◄ اگر زنی به شوهرش بگوید: «زنی دیگر نکاح کردی» و شوهر در جوابش بگوید: «هر زنی که مرا باشد طلاق باد»، در این صورت همان زنی که این را گفته است طلاق میشود.
اگر در این قول شوهر ادعا کند که «منظورم غیر این زن بود»، پس در احکامی که به خودش و خدایش مربوط است نیت وی را قبول کرده شود و منظور وی را غیر این زن گفته میشود؛ یعنی در دیانت.