نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 3
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 3

فصل خیار الشرط (معامله به شرط قطعی کردن در یک مدت معلوم)

فصل خیار الشرط (معامله به شرط قطعی کردن در یک مدت معلوم)
مسئله 27◄ خیار شرط: معامله به‌شرط اینکه یکی از طرفین برای قطعی نمودن معامله، چند روز مهلت بخواهد.
مسئله 28◄ خیار شرط برای هرکدام از طرفین معامله صحیح است.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: هر کس گوسفندی شیرده را بخرد، پس وی را تا سه روز اختیار رد است. (مستخرج ابی عوانة ج3ص404 - المبسوط للسرخسی ج13ص38 )
و این حدیث شریف دلیل است بر جایز بودن خیار شرط در بیع. (المبسوط للسرخسی ج13ص38 )
مسئله 29◄ مدت خیار شرط سه روز یا کمتر از آن است و اگر بیشتر از آن مدت را توافق کنند، در این صورت نیز اگر در سه روز معامله را قطعی کند جایز است و در بیش از آن جایز نیست.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ به کسی از قریش که در اکثر معاملات گول می‌خورد فرمودند: بگو مکر و حیله‌ای نیست ولی برای من سه روز اختیار قطعی کردن معامله است. (مسند امام احمد ج4ص489 - مسند الحمیدی ج1ص537)
مسئله 30◄ اگر بگوید: اگر تا سه روز یا بیشتر از آن ثمن پرداخت نشود پس بیعی در کار نیست، در این صورت اگر در سه روز نقد نماید بیع جایز است و اگر بیشتر طول بکشد بیع جایز نیست.
دلیل:
زیرا حضرت ابن عمر (رض) چنین معامله می‌کرد که اگر تا سه روز قیمتش پرداخت شود معامله جور است و الا فسخ می‌شود و ما حکم صحابی را بر قیاس ترجیح می‌دهیم. (المبسوط للسرخسی ج13ص17)
مسئله 31◄ اگر خیار شرط از برای بائع باشد، در طول مدت خیار مبیع ازملک بائع خارج نمی‌شود. پس اگر در این مدت مبیع در دست مشتری هلاک شود، قیمت بازاری آن و قیمت واقعی واجب می‌شود نه قیمت توافق شده.
دلیل:
زیرا داشتن اختیار فسخ در یک معامله با رضایت داشتن بر خارج شدن اموال خود متضاد هستند؛ یعنی کسی که می‌گوید تا سه روز به من وقت بده تا اگر صلاح‌دیدم معامله را قطعی کنم، پس این شرط مخالف رضایت داشتن بر خروج آن کالا از ملک وی می‌باشد؛ و ازآنجاکه هنوز بیع قطعی نشده است و به ملک مشتری داخل نشده است، پس واجب بر مشتری قیمت بازاری آن است. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص14)
قیمت بازاری: قیمتی که در بازار به آن کالا گذاشته می‌شود.
ثمن: قیمتی که طرفین معامله بر آن توافق کرده‌اند.
مسئله 32◄ همچنین است در معامله سوم الشراء.
سوم الشراء: مشتری بگوید: «این کالا را می‌برم و اگر راضی شدم آن را می‌خرم».
دلیل:
زیرا گرفتن کالا برای عقد معامله، در حکم عقد معامله است. (الهدایه ج3ص219)
زیرا اقدام کردن به امور مربوط به عقد در حکم خود عقد می‌باشد. (فتح القدیر ج9ص10)
مسئله 33◄ اگر خیار شرط برای مشتری باشد، در مدت خیار، مبیع از ملک بائع خارج می‌شود، پس اگر در دست مشتری هلاک شود ثمن لازم می‌شود.
دلیل:
زیرا مبیع از ملک فروشنده خارج‌شده است و معامله از طرف وی قطعی است. (الاختیار لتعلیل المختار ح2ص14)
مسئله 34◄ همچنین در صورت معیوب شدن مبیع در دست مشتری، ثمن واجب می‌شود.
دلیل:
زیرا عیب رسیدن به مبیع حق رد را باطل می‌کند؛ پس بیع و معامله قطعی می‌شود. (الاختیار لتعلیل المختار ح2ص14)
مسئله 35◄ در مدت خیار شرط برای مشتری، مشتری مبیع را مالک نمی‌شود و احکام ملک ثابت نمی‌شود؛ مانند آزاد شدن خویشاوند مشتری و مانند آن.
مسئله 36◄ در خیار شرط برای فسخ بیع، لازم است که طرف مقابل در مدت خیار از فسخ یا عدم فسخ معامله خبردار شود.
دلیل:
زیرا فسخ تصرف کردن است در ملک شخص دیگر و در فسخ امکان اینکه ضرری به یکی از طرفین برسد، وجود دارد؛ زیرا ممکن است بائع به خیال قطعی شدن به دنبال مشتریِ دیگر نرود و یا مشتری به خیال اینکه معامله قطعی شده است به دنبال کالایی دیگر نرود. پس برای جلوگیری از این ضرر محتمل، شرط است که طرف مقابل از فسخ معامله خبردار شود. (الهدایه ج3ص31)
مسئله 37◄ برای اجازه دادن به قطعی شدن بیع در خیار شرط، خبردار شدن طرف مقابل در مدت لازم نیست.
دلیل:
زیرا بیع از طرف کسی که خیار شرط نکرده، قبلاً قطعی شده است و قطعی شدن بیع، بسته به اجازه‌ی کسی است که خیار شرط کرده و وی نیز اجازه داده است. (الهدایه ج3ص32)
مسئله 38◄ خیار شرط 1- باگذشتن مدت خیار و همچنین 2- با عملی که بر رضایت دلالت می‌کند، ساقط می‌شود؛ مانند سوارشدن بر مرکب و نزدیکی به امة (کنیز).
دلیل:
زیرا اقدام به استفاده از مبیع مانند این است که وی صریحاً اعلام رضایت کند. (المبسوط للسرخسی ج13ص99)
مسئله 39◄ اگر دو یا سه لباس را به‌شرط انتخاب یکی از آن‌ها بفروشد صحیح است ولی در بیشتر از آن درست نیست.
دلیل:
قیاس این است که در دو لباس و یک لباس نیز بیع فاسد باشد ولی برای این عمل تا سه جامه حق اختیار ثابت‌شده است؛ زیرا خیار شرط برای جلوگیری از گول خوردن است تا طرف بتواند کالای بهتر و مناسب‌تر برای خود انتخاب نماید و این نیاز با سه جامه رفع می‌شود؛ چون سه نوع جنس داریم: خوب و بد و میانه و مجهول بودن در سه چیز باعث منازعه و دعوا نمی‌گردد. (الهدایه ج3ص31و 32)
مسئله 40◄ اگر شرط کند که یکی از دوبنده را خواهد خرید، در این صورت اگر قیمت هرکدام را بیان کند و محل اختیار نیز بیان شود بیع صحیح است.
دلیل:
زیرا هم مبیع معلوم است و هم ثمن آن، پس جهالتی در هیچ‌کدام از آن‌ها نیست. (الهدایه ج3ص32)
مسئله 41◄ و اگر یکی از شرایط نباشد بیع فاسد است.
دلیل:
 زیرا جهالتی در مبیع یا ثمن و یا هردوی آن‌ها وجود دارد که باعث دعوا و منازعه خواهد شد و این جهالت بیع را فاسد می‌کند. (الهدایه ج3ص32)
مسئله 42◄ اگر بنده‌ای را به‌شرط کاتب بودنش بخرد و بعد معلوم شود که کتابت (نوشتن) نمی‌داند، در این صورت مشتری مختار است که به قیمت توافق شده بخرد و یا بیع را فسخ کند.
دلیل:
زیرا کاتب بودن وصفی است که مردم با شرط کردن آن در عقد، به آن رغبت می‌ورزند؛ وقتی آن وصف یافت نشد پس برای مشتری اختیار رد یا عقد ثابت می‌شود. (الهدایه ج3ص33)
مسئله 43◄ خیار عیب و خیار تعیین، به ارث می‌رسد.
خیار عیب: حق رد مبیع در صورت معیوب بودن.
خیار تعیین: تعیین اینکه کدام را بخرد.
دلیل:
1- زیرا مشتری مستحق کالای بدون عیب است، پس همین‌گونه نیز به وارثان وی می‌رسد؛ یعنی آن‌ها نیز متسحق مبیع بدون عیب هستند. پس وقتی کالا معیوب باشد حق رد مبیع برای آنان نیز ثابت است. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص13)
2- خیار تعیین نیز ثابت است؛ زیرا ملک میّت با ملک دیگری مخلوط شده است، پس وارثان وی هستند که حق خود را ثابت می‌کنند. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص13)
مسئله 44◄ خیار شرط و خیار رؤیت به ارث نمی‌رسد.
خیار رؤیت: داشتن اختیار رد در مبیعی که قبل از دیدن آن خریداری‌شده باشد، پس مشتری حق دارد که هنگام دیدن مبیع آن را رد کند.
دلیل:
زیرا این اختیار برای خواستن و فکر کردن هستند و خواستن و فکر کردن به دیگری منتقل نمی‌گردند. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص13)