نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 1
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 1

رابطه ی ایمان و عمل

رابطه ی ایمان و عمل
مسئله 46◄ عمل جزئی از ایمان نیست؛ یعنی اگر کسی به آنچه پیامبر از نزد الله ﷻ آورده است ایمان داشته باشد، ولی از روی فرط شهوت، گول شیطان را خورده و گناه انجام دهد، نه از روی استحلال (حلال دانستن آن کار) و نه از روی انکار دین، آن فرد مسلمان است.
زیرا در جاهای بسیاری در قرآن، گناهکاران را مؤمن گفته شده است.
برای مثال: وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا. (سوره حجرات آیه 9).
ترجمه آیه: و اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتى افكنيد.
در حالی که قتل مؤمن از گناهان کبیره است.
مسئله 47◄ و به خاطر اینکه در قرآن، همیشه عمل صالح را بر ایمان عطف کرده، می آورد؛ مثلاً: إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ. (سوره بقره آیه 277). که نشان دهنده ی این است که ایمان یک چیز و عمل چیزی غیر آن می باشد. البتّه اگر کسی فرضی از فرائض دینی که فرض بودن آن قطعاً ثابت است را انکار کند و اعتقاد داشته باشد که فرض نیست، با کسی که تمام فرائض را انکار می کند، در کافر بودن یکسان است.
مسئله 48◄ و همچنین کسی که حرام قطعی را حلال بداند؛ مانند: 1) خمر. 2) ربا. 3) عقوق والدین، و همچنین کسی که اهانت به شریعت کند و یا استهزاء دین، آن شخص کافر است.
مسئله 49◄ و ایمان از جهت مؤمن به (آنچه باید به آن ایمان آورد) زیاد یا کم نمی شود؛ یعنی در هفت شیء مذکور در اول کتاب، اگر کسی فقط به یکی از آنها نیز ایمان نداشته باشد، او مسلمان و مؤمن نیست.
و با کسی که همه ی آن را انکار می کند، در کافر بودن برابر است. 
زیرا در قرآن قوم های گذشته را ذکر کرده که بعضی از آنها به یکی از ارکان ایمان انکار ورزیدند و بعضی دیگر به رکنی دیگر کفر ورزیده اند.
مثلاً قوم نوح (ع) به وجود فرشتگان اعتقاد دارند و به الله ﷻ نیز ایمان دارند ولی آمدن پیامبری از جنس انسان را انکار می کنند:
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آَبَائِنَا الْأَوَّلِينَ. (سوره مؤمنون آیه 24).
ترجمه آیه: مهتران قومش (قوم نوح (ع)) كه كافر بودند، گفتند: اين مرد (نوح (ع)) انسانى است همانند شما، مى‏خواهد (با ادعای مقامی که مال بشر نیست) بر شما برترى جويد. اگر الله ﷻ مى‏خواست، فرشتگانى را مى‏فرستاد. ما هرگز چنين چيزى در روزگار نياكانمان نشنيده‏ايم (این را که رسولی از جنس بشر خواهد آمد).
مسئله 50◄ در قرآن اهل کتاب را که به همه چیز ایمان داشتند، جز ایمان به پیامبر ما ﷺ، آنان را کافر خوانده است. مثل این آیه:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا (150) أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا (151). (سوره نساء آیات150و151).
ترجمه آیه: همانا کسانی که منکرند به الله ﷻ و پیامبرانش و می خواهند که تفریق کنند میان الله ﷻ و پیامبرانش و می گویند که ایمان می آوریم به بعضی و منکر می شویم بعضی را و می خواهند که بگیرند میان این (اسلام و کفر) راهی (150) آن گروه ایشان حقّاً کافرانند و آماده کردیم برای کافران عذابی خوار کننده (151).
تفسیر: اینجا ذکر یهود است و چون در یهود نفاق زیاد بود و در عصر فرخنده ی رسالت پناهی ﷺ، منافقان عموماً یهود بودند و یا با یهود روابط و دوستی داشتند و بر طبق مشوره ی آنها رفتار می کردند. از این جهت در قرآن کریم یهود و منافق اکثراً در یک جا ذکر شده اند. خلاصه ی آیت این است که این ها از الله ﷻ و پیامبران وی تعالی منکرند و می خواهند میان الله ﷻ و انبیاء تفریق کنند؛ یعنی به الله ﷻ ایمان آورند و بر پیغمبران وی ایمان نیاورند و بعضی از پیغمبران را بپذیرند و بعضی را نپذیرند و مطلب ایشان این است که در میان اسلام و کفر مذهب جدیدی برای خود ایجاد کنند؛ این چنین مردم اصلاً و حقیقتاً کافرند و برای آنها عذاب خواری و ذلّت آماده است. (فائده) ایمان آوردن به الله ﷻ آن گاه اعتبار دارد که پیغمبر عصر خود را تصدیق کنند و حکم وی را بپذیرند، بدون تصدیق به پیغمبر، ایمان به الله ﷻ درست نیست و اعتباری نیز ندارد، بلکه یک پیغمبر را تکذیب کردن برابر است با آنکه الله ﷻ و تمام پیغمبران را تکذیب کنند. یهود چون حضرت پیغمبر ﷺ را تکذیب کردند، گویا الله ﷻ و همه ی پیغمبران را تکذیب نمودند و کافر حقیقی محسوب می شوند (تفسیر کابلی).
مسئله 51◄ واجباتی که الله ﷻ بر ما واجب گردانیده است، همه به امر الله ﷻ و محبّت او و رضا و تقدیر و علم اوست و گناهان همه به تقدیر و علم و قضای اوست ولی به رضا و محبّت او نیست.
إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ. (سوره زمر آیه 7).
ترجمه آیه: اگر ناسپاسى كنيد، الله ﷻ از شما بى‏نياز است. و ناسپاسى را براى بندگانش نمى‏پسندد. (الله ﷻ) مى‏پسندد كه سپاسگزار باشيد.
مسئله 52◄ بهترین مردمان بعد از انبیاء حضرت ابوبکر (رض) است:
« مَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ، وَلَا غَرَبَتْ، عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ أَفْضَلَ مِنْ أَبِي بَكْرٍ رضي الله عنه». (ابوالمنتهی ص 56 - الابانة الکبری لابن بطة ج 9ص800 - فضائل الصحابة احمد بن حنبل ج1ص152)
رسول الله ﷺ فرمودند: خورشید طلوع نکرد بعد از انبیاء و رسولان بر کسی که افضل باشد از ابوبکر (رض).
فقال رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلّم: إنَّ أمنَّ الناس عليَّ في صحبته ومالهِ أبو بكر، ولو كنتُ مُتَّخِذاً خَليلاً غير ربي لاتخذتُ أبا بكر، ولكنْ أُخُوَّة الإسلام وموَدَّته، لا يَبقَينَّ في المسجدِ بابٌ إلا سُدَّ، إلا بابَ أبي بكر». (صحیح البخاری ج1ص100 - صحیح مسلم ج4ص1854)
رسول الله ﷺ فرمودند: از عطا کننده ترین مردم بر من در صحبت و مال خود، ابوبکر است و اگر من گیرنده ی دوست خالص می بودم، هر آئینه من ابوبکر را (دوست) می گرفتم و لیکن برادری که به حقّ اسلام و محبت آن باقی است، در مسجد هیچ روزنه ای جز روزنه ی ابی بکر باقی داشته نشود. این را پیامبر ﷺ در آخرین خطبه ی خود گفته است.
عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّاب قَالَ: كَانَ أَبُو بَكْرٍ -رَضِيَ الله عَنْهُ- أحَبَّنَا إلَى رَسُولِ الله -صلى الله عليه وسلم-، وَكَانَ خَيْرَنَا وَسَيِّدَنَا (سنن الترمذی ج5ص606 - المستدرک علی الصحیحین ج3ص69 - مسند الفارق لابن کثیر ج2ص673)
از حضرت عمر (رض) روایت است که گفتند: ابوبکر (رض) سید ما و بهترین ما و دوست ترین ما به پیامبر ﷺ بودند.
عن عائشة رضي الله عنها قالت قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا ينبغي لقوم يكون فيهم أبو بكر أن يؤمهم غيره (سنن الترمذی ج5ص614 - مشکاة المصابیح ج3ص1699 - کنز العمال ج11ص547)
از حضرت عائشه (رض) آمده که رسول الله ﷺ فرمودند: که شایسته نیست برای قومی که در آن ابوبکر هست، کس دیگری آن را امامت کند.
مسئله 53◄ و بعد ازحضرت ابوبکر (رض)، حضرت عمر (رض) است: 
قالَ رسُولُ اللّهِ: «مَا مِنْ نَبِيَ إلاَّ وَلَهُ وَزِيرَانِ مِنْ أهْلِ السَّماءِ، وَوَزِيرَانِ مِنْ أَهْلِ الأرْضِ، فَأَمَّا وَزِيرَايَ مِنْ أهْلِ السَّمَاءِ فَجِبْرِيلُ وَمِيكَائِيلُ، وأَمَّا وَزِيرَايَ مِنْ أَهْلِ الأرْضِ فَأَبُو بَكْرٍ وعُمَرُ» . (سنن ترمذی ج10ص127 - معجم ابن عساکر ج2ص672).
رسول الله ﷺ فرمودند: پیامبری نیست مگر اینکه او را دو وزیر از اهل آسمان و دو وزیر از اهل زمین است، پس وزیران من در آسمان جبرئیل (ع) و میکائیل (ع) و امّا وزیران من در زمین، ابوبکر و عمر هستند.
بَلَغَنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: أَلَا أَبُو أَيِّمٍ، أَلَا وَلِيُّ أَيِّمٍ، أَلَا أَخُو أَيِّمٍ، يُزَوِّجُ عُثْمَانَ، فَلَوْ كَانَتْ عِنْدِي ثَالِثَةٌ لَزَوَّجْتُهُ، وَمَا زَوَّجْتُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ مِنَ السَّمَاءِ.(فضائل الصحابةاحمد بن حنبل ج1ص481 - معجم ابن الاعرابی ج3ص71 )
مسئله 54◄ و بعد از حضرت عمر (رض)، حضرت عثمان (رض) است.
رسول الله ﷺ تزویج کرد به حضرت عثمان (رض) دو دخترش را یکی پس از دیگری و بعد از فوت امّ کلثوم (رض) گفتند: اگر دختر سومی هم داشتم آن را نیز بر تو تزویج می کردم؛ و اجماع هم بر این است. (معرفة الصحابة لابن مندةج1ص930)
مسئله 55◄ و بعد از حضرت عثمان (رض)، حضرت علی (رض) است: 
أن رَسُول الله ﷺ قال لعلي: ”أنت مني بمنزلة هارون من موسي، إلاّ أنه لا نبي بعدي”.( صحیح مسلم ج4ص1870 – سنن ترمذی ج4ص640 – سنن ابن ماجه ج1ص45)
رسول الله ﷺ به حضرت علی (رض) فرمودند: تو برای من مانند هارون (ع) هستی برای موسی (ع) و لیکن پیامبری بعد از من نیست.
یعنی ای علی (رض) من تو را در میان زنان و کودکان نگذاشته ام مگر اینکه تو به منزله ی هارون (ع) هستی که موسی (ع)، وقتی که به طور می رفت، او را در میان قوم خود گذاشت. و این را پیامبر ﷺ وقتی فرمودند که می خواستند به جنگ بروند و علی (رض) را گفتند که تو در مدینه بمان و از زن و بچه ها مراقبت کن؛ زیرا ممکن بود دشمن وقتی پیامبر ﷺ و یارانش از مدینه بیرون رفتند، بخواهند به مدینه حمله کنند. 
مسئله 56◄ ما هیچ یک از اصحاب پیامبر ﷺ را مگر به ذکر خیر یاد نمی کنیم و آنان برترین این امّتند و آنان را ستایش می کنیم، همچنان که الله ﷻ و رسولش ﷺ آنان را ستایش کرده اند:
قال رسول الله صلى الله عليه وسلّم : «أكرموا أصحابي، فإِنهم خياركم، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم، ثم يظهرُ الكذبُ. (مشکاه المصابیح ج3ص333 - الابانة الکبری ج1ص285 - مسند الشافعی ج1ص244 - مسند الحمیدی ج1ص166).
اصحاب مرا احترام کنید؛ زیرا آنها بهترین شمایند، سپس آنان که نزدیک آنانند سپس آنان که نزدیک اینانند.
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (سوره توبه آیه 100).
ترجمه آیه: از آن گروه نخستين از مهاجرين و انصار كه پيشقدم شدند و آنان كه به نيكى از پى‏شان رفتند، الله ﷻ خشنود است و ايشان نيز از الله ﷻ خشنودند. بر ايشان بهشت هايى كه در آنها نهرها جارى است و هميشه در آنجا خواهند بود، آماده كرده است. اين است كاميابى بزرگ.
مگر نه اینکه ما برای رضای الله ﷻ و بهشتش در تلاشیم، پس الله ﷻ آن را در تبعیت از اصحاب رسولش ﷺ قرار داد و راه آنها چیزی نیست جز اعتلای دین الله ﷻ و رسولش ﷺ.
مسئله 57◄ ما شهادت می دهیم به ده نفر از اصحاب رسول الله ﷺ که حتماً بهشتی اند، چنان که رسول الله ﷺ فرمودند: 1) ابوبکر (رض)2) عمر (رض) 3) عثمان (رض) 4) علی (رض) 5) طلحه (رض) 6) زبیر (رض) 7) عبدالرحمن ابن عوف (رض) 8) سعید ابن ابی وقّاص (رض) 9) سعید ابن زید (رض) 10) ابو عبیده بن جرّاح (رض). و اینان عشره ی مبشّره هستند.
قالَ رسولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: «أبوبكرٍ في الجنةِ، و عمرُ في الجنةِ، و عثمانُ في الجنةِ، و عليٌّ في الجنةِ، و طلحةُ و الزبيرُ في الجنةِ، و ابنُ عوفٍ و سعدٌ في الجنةِ، و سعيدُ بنُ زيدٍ و أبوعُبيدةَ بنُ الجراحِ في الجنةِ» (المخلصیات ج1ص157 - المعجم الاوسط ج2ص289 - المسند الجامع ج 12ص353)
رسول الله ﷺ: ابوبکر (رض) در جنت است و عمر (رض) در جنت است و عثمان (رض) در جنت است و علی (رض) در جنت است و طلحة (رض) در جنت است و زبیر (رض) در جنت است و ابن عوف (رض) در جنت است و سعد (رض) در جنت است و سعید ابن زید (رض) در جنت است و ابوعبیده (رض) در جنت است.
مسئله 58◄ و همچنین شهادت می دهیم بر بهشتی بودن حضرت فاطمه (رض) دختر رسول الله ﷺ و حسن (رض) و حسین (رض) نوه های وی.
رسول الله ﷺ: أَنَّ الْحَسَنَ، وَالْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَنَّ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ".(المعجم الکبیر للطبرانی ج22ص402 - سنن ابن ماجه ج1ص44)
رسول الله ﷺ گفتند: همانا فاطمه (رض) سیّده ی زنان اهل جنّت است و حسن (رض) و حسین (رض) سیّد جوانان اهل بهشتند.
مسئله 59◄ و بقیّه ی صحابه (رض) را جز به نیکی ذکر نمی کنیم و به بهشتی بودن آنان نسبت به بقیّه ی امّت محمد ﷺ، امید بیشتری می رود.
مسئله 60◄ اصحاب رسول الله ﷺ: کسانی که وی ﷺ را دیده و به وی ایمان آورده اند و بر ایمان مرده اند. همه عادل و امانتدار بودند و در حدیث پیامبر ﷺ دروغ نمی گفتند.
زیرا در قرآن گفته است: 
وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ (سوره توبه آیه 101).
ترجمه آیه: از آنانی که دور و بر شما هستند کسانی هستند از اعراب (بادیه نشینان) که منافق هستند (منافق یعنی کسی که در ظاهر مسلمان و در باطن کافر است) و در میان اهل مدینه نیز کسانی هستند که منافقند که تو آنها را نمی دانی (که چه کسانی هستند) ولی ما می دانیم که آنان چه کسانی هستند، پس به زودی آنان را عذاب خواهیم داد دو بار، (یک بار با رسوا کردن آنان و یا کشتن آنان و بار دوم با عذاب قبر)، سپس در آخرت آنان را وارد عذابی بزرگ خواهیم کرد.
در اینجا الله ﷻ بر مؤمنان وعده داد که منافق را رسوا خواهد کرد و در جایی دیگر می فرماید:
مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ (سوره انعام آیه 179).
ترجمه آیه: نیست الله ﷻ که بگذارد مسلمانان را بر حالی که شما هستید بر آن (یعنی در حالی که منافق و غیر آن معلوم نیست) تا اینکه ناپاک را از پاک جدا کند.
در اینجا نیز الله ﷻ وعده می دهد که منافق و غیر منافق را از همدیگر جدا کرده و پاکان را از ناپاکان جدا خواهد کرد.
و این وعده ها در اوائل اسلام بود و در آخر این امر که اسلام کامل شد، الله ﷻ فرمودند:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (سوره مائده آیه 3).
ترجمه آیه: امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم.
پس اتمام نعمت چیست؟ جز عمل الله ﷻ به وعده هایش. از آن روست که حضرت عثمان (رض) فرمودند: که قبلاً ما سه گروه بودیم؛ مؤمن و منافق و کافر، ولی اکنون دو گروه هستیم؛ مؤمن یا کافر، نفاق از میان رفت.
مسئله 61◄ امّا ازواج رسول الله ﷺ همه پاک و بهشتیند و مادر مؤمنانند و بهشتی بودن آنان با قرآن ثابت است:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا (28) وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآَخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا (29) (سوره احزاب آیات 28و29).
ترجمه آیه: ای پیامبر ﷺ ، به زنانت بگو: اگر خواهان زندگى دنيا و زينت هاى آن هستيد، بياييد تا شما را بهره‏مند سازم و به وجهى نيكو رهايتان كنم؛ (28) و اگر خواهان الله ﷻ و پيامبر او ﷺ و سراى آخرت هستيد، الله ﷻ به نيكوكارانتان پاداشى بزرگ خواهد داد. (29).
و ازواج پیامبر ﷺ همه الله ﷻ و رسولش ﷺ و دار آخرت را انتخاب کردند و همه از محسنات بوده اند.