نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 4
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 4

فصل بیع الوکیل (خرید و فروش وکیل)

فصل بیع الوکیل (خرید و فروش وکیل)
مسئله 19◄ وکیل حق خرید یا فروش به خویشاوندانی که قبول شهادتشان در حق وی مردود است را ندارد.
دلیل:
زیرا در خرید و فروش به این افراد تهمت خیانت می‌رود؛ زیرا شهادت آن‌ها بر یکدیگر قبول نیست پس مانند این است که برای خودش خریده یا فروخته باشد و همچنین در اکثر اوقات منافع این اشخاص مشترک می‌باشد. (الهدایه ج3ص145)
شهادت به نفع کسانی که بین آن‌ها نسبت ولادت باشد مقبول نیست و مردود است مانند شهادت پدر به پسر و پسر به پدر پس وکیل حق ندارد اموال موکلش را به این خویشاوندانش بفروشد و حق ندارد از آن‌ها برای موکلش چیزی بخرد.
مسئله 20◄ اگر کسی را برای فروش کالایی وکیل کرده باشند پس وی حق دارد آن را به قیمت کم یا زیاد یا مقابل کالا و یا نسیه بفروشد.
دلیل:
زیرا وکالت خالی از شرایط است پس در مواضعی که تهمتی نیست بر همان مطلق بودنش جاری است. (الهدایه ج3ص145)
مسئله 21◄ اگر کسی را برای فروش کالایی وکیل گردانند وی حق دارد که نصف آن را هم بفروشد و حتماً لازم نیست که کل کالا را به یکباره بفروشد.
دلیل:
زیرا در وکالت ذکر نشده است که کل کالا را به یکباره بفروشد پس بنا بر مطلق بودن وکالت صحیح است. (الهدایه ج3ص146)
مسئله 22◄ وکیل حق دارد در معامله رهن بگیرد.
مسئله 23◄ وکیل حق دارد در معامله، برای گرفتن ثمن کفیل بگیرد.
مسئله 24◄ اگر رهن در دست وکی، هلاک شود، ضامن آن نیست.
مسئله 25◄ اگر وکیل کفیل گرفته باشد و آنچه در دست کفیل بود هلاک شود، در این صورت نیز وکیل ضامن نیست.
دلیل:
زیرا وکیل در عقد معامله اصل است و رهن گرفتن و کفیل گرفتن برای محکم کردن عقد می‌باشند. (الهدایه ج3ص148)
مسئله 26◄ اگر کسی را برای خرید کالایی وکیل کرده باشند پس وی باید به قیمت بازاری آن بگیرد و یا به قیمت بالاتری که بین مردم چنین قیمتی متعارف باشد.
دلیل:
زیرا دانستن قیمت دقیق متعذّر است پس در مقدار قیمتی که بین مردم عرف باشد قبول کرده می‌شود. (تبیین الحقائق ج4ص272)
زیادت رایج بین مردم این است که قیمت گذاران آن را قبول کنند یعنی اگر این کالا را در بازار قیمت کرده شود بعضی از قیمت گذاران آن قیمتی را که وکیل خریده است قیمت کنند.
مسئله 27◄ اگر کسی را برای خرید کالایی وکیل کنند و وی نصف آن را بخرد پس این خرید برای موکلش محسوب نمی‌شود و اگر همه کالا را بخرد برای موکل خریده است.
دلیل:
زیرا با خرید کل آنچه که به خرید آن وکیل شده بود به امر موکلش عمل نموده است ولی اگر فقط نصف آن را بخرد پس مخالف امر موکلش عمل نموده است پس خرید برای خودش محسوب می‌شود. (بدائع الصنائع ج6ص30)
مسئله 28◄ اگر کالایی را به خاطر معیوب بودن به وکیلِ فروش برگردانده شود پس وی آن را به موکلش بدهد مگر اینکه وکیل خود به وجود آن عیب اقرار کند و آن عیبی باشد که در مدت کوتاه نیز می‌تواند حادث شود که در این صورت معیوب متعلق به وکیل خواهد بود و بر وی لازم می‌شود.
دلیل:
زیرا فسخ کامل عقد وکیل در معنی فسخ برعلیه موکل است ولی اگر وکیل اقرار کند پس با اقرار فقط علیه خود اقرار کننده حکم جاری می‌شود و بر کسی دیگر حجت نیست. (العنایه ج8ص89)
مسئله 29◄ اگر وکیلی به نسیه بفروشد و ادعاء کند که موکل فروش را مطلق گفته است یعنی ذکر نکرده است که نقد باشد یا نسیه و موکل ادعا کند که من به فروش نقد امر کرده‌ام، در این صورت قول موکل همراه با قسم یادکردن قبول کرده می¬شود.
دلیل:
زیرا امر به فروش از طرف موکل صادر شده است و وی به آنچه که خود امر کرده است داناتر است. (الهدایه ج3ص147)
مسئله 30◄ اگر مضارب به نسیه بفروشد و مالک سرمایه بگوید: «نقد بودن را شرط کرده بودم»، در این صورت قول مضارب را با قسم وی بر این قول قبول کرده شود.
دلیل:
زیرا اصل در مضاربه عام بودن در هر نوع معامله است. (الهدایه ج3ص147)
مسئله 31◄ اگر دو نفر را بر یک کار وکیل کنند، در این صورت یکی از این دو بدون حضور دیگری حق انجام آن کار را ندارد بلکه باید هر دو باهم این کار را انجام دهند.
دلیل:
زیرا موکل به رأی و نظر این دو وقتی باهم نظر دهند راضی شده است نه به رأی و نظر یکی از آن‌ها. (الهدایه ج3ص148)
مسئله 32◄ در موارد ذیل یکی از وکیل‌ها می¬تواند به‌تنهایی کار محول شده به دو وکیل را انجام دهد:
1- اقامه‌ی دعوا علیه کسی. 2- برگرداندن مال امانت (ودیعت). 3- پرداخت بدهی. 4- طلاق بدون عوض مالی.
دلیل:
زیرا در این کارها احتیاج به رأی و نظر نیست بلکه وکیل فقط عبارت موکل را بیان می‌کند و در این کار یک نفر گفتن با دو نفر گفتن فرقی ندارد. (الهدایه ج3ص149)
مسئله 33◄ شخص ذمی، حق ندارد اموال کودک (صغیر) مسلمان خود را بفروشد.
مسئله 34◄ شخص ذمی حق ندارد با اموال کودک (صغیر) مسلمان خود برای کودک چیزی بخرد.
دلیل:
زیرا کفر مانع ولایت شخص بر مسلمان است. (الهدایه ج3ص148)
مسئله 35◄ اگر به کسی گفته شود «طعام بخر»، در این صورت اگر به وی پول زیادی بدهند پس منظور از طعام در اینجا گندم است.
مسئله 36◄ اگر به وی پول کمی داده شود منظور نان است.
مسئله 37◄ اگر به وی پول نه زیاد و نه کم یعنی متوسط بدهند، منظور آرد است.
دلیل:
زیرا معنی طعام هر چیز خوردنی است و در عرف (زمان قدیم) منظور از طعام گندم و آرد بوده است و بازار طعام به‌جایی گفته می‌شد که در آن گندم و آرد فروخته می‌شد پس اگر زیاد باشد مفهوم آن این است که گندم بخرد و در متوسط مفهوم آن آرد است و اگر کم باشد مفهوم آن نان خواهد بود. (المبسوط للسرخسی ج12ص209)
مسئله 38◄ اگر برای عروسی باشد، منظور نان است.
دلیل:
زیرا ظاهر امر چنین نشان می‌دهد که منظور نان می‌باشد. (درر الحکام ج2ص285)
مسئله 39◄ امر به خرید حیوانی که جنسش ذکر شود مثلاً بگوید برایم الاغی بخر، این امر جایز است یعنی بدون بیان اینکه برای چه‌کار باشد و چه نوع باشد وقتی جنس حیوان ذکر شود کافی است و منظور نوعی است که در خور شأن موکل باشد.
دلیل:
زیرا در صورت ذکر جنس، نوع آن نیز با توجه به شأن موکل مشخص می‌گردد.
رسول‌الله ﷺ حکیم بن حزام (رض) را وکیل کردند تا برای وی ﷺ گوسفندی برای قربانی بخرد. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص159)
توضیح: حضرت رسول‌الله ﷺ بیان نکردند که چه نوع گوسفندی باشد و به چه قیمتی باشد پس معلوم شد که وکالت خرید بابیان جنس حیوان صحیح است.
مسئله 40◄ امر به خرید خانه، اگر محله و قیمت ذکر شود جایز است.
دلیل:
زیرا بابیان قیمت و محله جهالت خانه‌ی موردپسند موکل برطرف می‌شود. (فتح القدیر ج9ص238)
مسئله 41◄ امر به خرید چیزی که جنسش و قیمتش ذکر شود نیز جایز است.
دلیل:
زیرا بابیان قیمت نوع مشخص می‌شود و بابیان جنس جهالت در جنس از بین می‌رود. (الهدایه ج3ص139)
مسئله 42◄ اگر مجهولیت جنس زیاد باشد امر به خرید با ذکر کردن جنس به‌تنهایی جایز نیست مثلاً بگوید برایم مرکبی بخر.
دلیل:
زیرا اشیائی مانند مرکب دارای انواع بسیار است و امکان معلوم کردن منظور موکل وجود ندارد. (الهدایه ج3ص139)
مسئله 43◄ اگر وکیل ادعا کند که «من گوسفندی برای موکلم خریدم و آن گوسفند بعد از خرید مرده است» و موکل بگوید «آن را برای من نخریدی بلکه برای خودت خریده بودی»، در این صورت اگر موکل برای خرید گوسفند به وکیل پول داده باشد پس قول وکیل قبول است و اگر پولی نداده باشد قول موکل قبول است.
دلیل:
زیرا در صورت عدم پرداخت پول وکیل قصد اثبات چیزی برعلیه موکل را دارد و موکل نیز آن را انکار می‌کند پس قول وی مقبول است و در صورت پرداخت پول وکیل امانت‌دار است و با این قول قصد دارد خودش را از زیر عهده‌ی امانت خارج کند. (الهدایه ج3ص142)
مسئله 44◄ وکیلی که برای خرید یک شیء وکالت دارد حق دارد برای گرفتن پول آن شیء کالای خریداری‌شده را نزد خود نگه دارد و اگر به‌وقت نگه‌داشتن کالا هلاک شود پس وکیل دیگر نمی‌تواند از موکلش درخواست ثمن آن را نماید.
دلیل:
زیرا وکیل به‌منزله‌ی فروشنده‌ی کالا به موکل است و فروشنده حق دارد برای گرفتن پول کالا آن را نگه دارد و در صورت هلاک نیز مانند این است که فروشنده جنس را قبل از اینکه به مشتری تحویل دهد هلاک شده است پس برعلیه خودش هلاک می‌شود. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص160)
مسئله 45◄ اگر کسی را برای خرید یک کالای معینی وکیل کنند، این وکیل حق ندارد آن را برای خود بخرد.
مسئله 46◄ اگر این کالای تعیین‌شده را به چیزی غیر از قیمت تعیین‌شده بخرد در این صورت این شیء متعلق به وکیل است.
دلیل:
زیرا در صورت خرید برای خودش وکیل خود را از وکالت عزل کرده است و این کار باید در حضور موکل انجام شود ولی اگر با شیء دیگری بخرد برای وکیل خواهد بود؛ زیرا وی برخلاف امر موکل عمل کرده است. (الهدایه ج3ص141)