نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 1
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 1

شفاعت پیامبران و اولیاء الله و شهدا و صالحان

مسئله 67◄ شفاعت پیامبران و اولیاء الله و شهدا و صالحان در حقّ گناهکاران از مؤمنین که گناه کبیره انجام داده اند و بر آنها عذاب واجب شده است، ثابت و حقّ است.
مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ (سوره بقره آیه 255).
ترجمه آیه: چه کسی شفاعت می کند نزد الله ﷻ (هیچ کس نمی تواند) مگر به اذن و اجازه ی او.
رسول الله ﷺ: شفاعتی لاهل الکبائر من امّتي من کذبها لم ينلها. (مسند ابی داود طیالسی ج3ص250 و مسند احمد ج20 ص439)
رسول الله ﷺ فرموده اند: شفاعت من بر کسانی از امّت من که گناه کبیره انجام داده اند، ثابت است. اگر کسی آن را انکار کند، شفاعت شامل او نخواهد بود.
قال رسول الله ﷺ: «يشفعُ يومَ القيامةِ ثلاثةٌ: الأنبياء، ثم العلماء، ثم الشهداء». رواه ابن ماجة. (مشکاه المصابیح ج3ص221).
رسول الله ﷺ فرمودند: در روز قیامت سه کس بر امّت من شفاعت می کند: 1) پیامبران. 2) عالمان. 3) شهیدان.
شفاعت: طلب قضای حاجت کسی را از دیگری کردن. (ابوالمنتهی ص92).
عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " قَدْ أُعْطِيَ كُلُّ نَبِيٍّ عَطِيَّةً فَكُلٌّ قَدْ تَعَجَّلَهَا، وَإِنِّي أَخَّرْتُ عَطِيَّتِي شَفَاعَةً لِأُمَّتِي، وَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِي لَيَشْفَعُ لِلْفِئَامِ مِنَ النَّاسِ فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَشْفَعُ لِلْقَبِيلَةِ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَشْفَعُ لِلْعُصْبَةِ، وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَشْفَعُ لِلثَّلَاثَةِ، وَ لِلرَّجُلَيْنِ، وَ لِلرَّجُلِ. (مسند احمد ج17ص236 - التوحید لابن خزیمه ج2ص636)
از ابی سعید خدری (رض) (صحابی): به تحقیق رسول الله ﷺ گفتند: که شفاعت خواهد کرد از امّت من بر فئام (بر گروه کثیر از آدمیان) و در میان آنها هستند که شفاعت می کنند بر یک قبیله (قبیله به فرزندان یک پدر گویند) و از امّت من کسانی هستند که بر عصبه شفاعت می کنند (عصبه مابین ده تا چهل نفر است) و کسانی هستند که بر یک نفر شفاعت می کنند؛ تا اینکه همه ی امّت من داخل بهشت شوند. 
مسئله 68◄ شفاعت عظمی: شفاعت عام ثابت است مر پیامبر ما ﷺ را و آن شفاعت بزرگ این است: از انس (رض) روایت است که رسول الله ﷺ گفتند: در روز قیامت مؤمنان از حرکت کردن حبس کرده شوند تا اینکه از آن حال که بر آنان است، غمگین می گردند؛ پس بگویند که کاش به سوی پروردگار خود طلب شفاعت می کردیم و برای خود کسی را پیدا می کردیم تا ما را شفاعت کند؛ پس به سبب شفاعت وی، ما را از این وضع راحت می کرد. پس مسلمانان به سوی حضرت آدم (ع) بیایند و بگویند که تو آدم (ع) هستی و پدر همه ی انسان ها و الله ﷻ تو را با یَدِ (دست) خود خلق کرد و فرشتگان را به سجده بر تو واداشت و اسم هر چیزی را آموخت (یعنی تو نزد الله ﷻ به گمان ما دارای منزلت هستی) پس برای ما نزد الله ﷻ شفاعت کن تا ما را از این وضع برهاند. پس آدم (ع) بگوید (در جواب آنها)؛ که من در این مقام و منزلتی که گمان می کنید نیستم تا جرأت کنم و در مقام شفاعت در آیم و آدم (ع) تقصیر خود را ذکر می کند که همان خوردن از درخت ممنوعه باشد و می گوید: شما نزد نوح (ع) بروید که او اوّل پیامبری است که به سوی کافران فرستاده شده است. پس به سوی نوح (ع) بیایند و نوح (ع) در جواب آنان می گوید که من در آن مقامی که شما فکر می کنید نیستم و برای آنان تقصیر خود را ذکر می کند که همان سؤال وی از الله ﷻ در مورد پسرش است که سؤال به غیر علم بود و می گوید که به سوی ابراهیم خلیل الرّحمن (دوست الله ﷻ) بروید، پس پیش ابراهیم (ع) آمدند پس او هم در جواب آنان می گوید که من در آن مقام که فکر می کنید نیستم و آن سه دروغی که گفته است را ذکر می کند:{1) وقتی قوم وی در روز عیدشان که همه بیرون می رفتند او به آنها گفت که مریضم در حالی که مریض نبود (شاید که کسالت روحی را مد نظر گرفته باشد و یا اینکه واقعاً مریض بوده باشد) این را گفت تا فرصتی یابد و بت های آنها را بشکند. 2) وقتی بتان آنها را شکست و از وی پرسیدند که چه کسی این کار را کرده؟ گفت: که بت بزرگ این کار را کرده است. 3) در آن زمان پادشاه ظالمی بود که هر کس از دیار او گذر می کرد اگر گذر کنندگان زن و شوهر بودند، به زن وی تجاوز می کرد و اگر گذر کنندگان می گفتند که خواهر و برادرند به آنها چیزی نمی گفت و ابراهیم (ع) برای خلاص شدن از دست وی در مورد زنش (سارا) گفت که وی خواهر من است در حالی که زن وی بود و سارا به آن ظالم گفت که منظور ابراهیم (ع) اخوّت دینی است و من زن وی هستم و آن ظالم خواست که به وی دست درازی کند در آن هنگام دست وی خشک شد و هر کاری کرد تا دست را به حالت اوّل برگرداند، نتوانست، تا اینکه دست به دامن آنها (ابراهیم (ع) و سارا) شد و او (سارا) شرط کرد که اگر او (پادشاه ظالم) توبه کند، دستش را به حالت اوّل برگرداند و او در بار سوّم حقیقتاً توبه کرد و دست از این کار زشت برداشت و حضرت هاجر را به عنوان کنیز به سارا داد.
در حقیقت اینها دروغ نیستند بلکه در مثال دروغند و چون مقام و منزلت انبیاء عالیست بر ایشان به امثال اینها نیز خوف مؤاخذه می رود؛ از آن رو حضرت آنها را دروغ به حساب آورده است.} پس می گوید که به پیش موسی (ع) بروید که الله ﷻ به وی تورات را داده است و با وی صحبت کرده است (کلیم الله ﷻ) و با وی مناجات کرده است. پیش موسی (ع) بیایند و وی نیز می گوید که در آن مقام نیست و خطایش را به آنها یادآوری می کند که همان قتل وی بود قبطی را، و می گوید که شما به پیش عیسی (ع) بروید که او عبدالله و روح الله و کلمه ی وی است. پس پیش عیسی (ع) بیایند و وی نیز در جواب آنها می گوید که در آن مقام نیست؛ زیرا وی از افترایی که مسیحیان در مورد وی گفته اند خجالت زده است و می گوید که پیش محمد ﷺ بروید که او بنده ایست که الله ﷻ تمام گناهان وی بخشیده است [در مورد این آیت که الله ﷻ تمام گناهان حضرت رسول ﷺ را بخشیده است، اقوال بسیاری گفته شده است: مغفرت در این آیت به معنای عصمت است؛ یعنی تو را از گناه کردن معصوم داشته ایم و قول و تأویل احسن این است. این کلمه ی شریفه است از حضرت عزّت برای سید المرسلین ﷺ بی آنکه در اینجا گناهی باشد و مغفرتی بود و صاحبان و مالکان چون از بنده ی خاص خود راضی و خشنود شوند و خواهند که اختصاص و امتیاز آن بنده را اظهار نمایند و سرفراز سازند، گویند که ما تو را بخشیدیم؛ هر چه کردی و هر چه کنی تو را معاف است. (اشعه اللمعات ج4ص408).
و به نظر بنده این آیت ((لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ (سوره فتح آیه 2) ترجمه آیه: تا که مغفرت کند الله ﷻ تو، آنچه در گذشته کردی و آنچه را که بعداً خواهی کرد)) نشانه ی آن است که به حضرت محمد ﷺ اذن شفاعت داده خواهد شد؛ زیرا وی با این آیت دانست که هر چه کرده و نکرده بر وی بخشیده شده است و معلوم می شود که به غیر از حضرت رسول ﷺ به کسی از انبیاء اعلام نشده که گناهش بخشیده شده است تا شفاعت دیگران را نزد الله ﷻ بکند به این خاطر است که همه از مؤاخذه ی خود در هراسند و روز قیامت روز هولناکیست که هر که باشد از آن ترس دارد که او را مؤاخذه خواهند کرد؛ چه کسی باشد که گناه نکرده (مانند انبیاء) و چه کسی که گناه کرده باشد. امّا پیامبر ما ﷺ از قبل می داند که خودش بخشیده شده است و از این رو جرأت شفاعت نزد پروردگار را می یابد] پس مؤمنان نزد رسول الله ﷺ می روند و حضرت رسول ﷺ گفتند که من در آن، اجازه ی ورود می طلبم؛ پس به من اجازه داده می شود؛ پس وقتی او را (الله ﷻ را) می بینم به سجده می افتم؛ پس در آن حال، الله ﷻ مرا به حالت سجده وا می گذارد تا آن وقتی که خود می خواهد در سجده ی وی باشم؛ سپس به من می گوید که ای محمّد ﷺ سر را از سجده برآر و شفاعت بخواه تا شفاعت تو را قبول کنم؛ پس آن حضرت ﷺ فرمودند: که من سرم را بالا می کنم و ثنای ربّ را بر جا می آورم و حمد وی را می گویم؛ آن طور حمدی که خود به من می آموزد، سپس شفاعت می کنم و الله ﷻ برای شفاعت کردن برای من حدود تعیین می کند که چه کسانی را می توانم شفاعت کنم؛ پس من آنها را که اجازه دارم از آتش بیرون می آورم و داخل بهشت می کنم سپس من دوباره برگشته و طلب ورود می کنم؛ پس به من اجازه داده می شود؛ پس به سجده می روم، پس الله ﷻ مرا در آن حال وا می گذارد پس از مدّتی می گوید که سرت را بالا بگیر و بگو، حرفت گوش داده می شود و شفاعت کن قبول است و بخواه تا خواسته ات برآورده خواهد شد. پس من سرم را بالا آورده و ثنا و حمد می گویم که خود به من می آموزد؛ سپس شفاعت می کنم و پروردگار به من حدّی تعیین می کند؛ پس آنها را از آتش خارج می کنم و به بهشت می برم سپس برای بار سوّم نیز این کار را می کنم و برای بار سوّم نیز کسانی را از آتش خارج و داخل بهشت می برم، طوری که کسی جز کسانی که قرآن آنها را نگه داشته در آتش باقی نمی ماند؛ (یعنی کسانی که بر آنها خلود در آن واجب شده است)؛ سپس پیامبر ﷺ این آیت را خواند: عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا (سوره اسراء آیه 79) ترجمه آیه: باشد كه پروردگارت، تو را به مقامى محمود (پسنديده) برساند. (که همان مقام مذکور است) و این است آن مقام محمود که الله ﷻ بین شما وعده کرده است. (متفق علیه یعنی بخاری و مسلم روایت کرده اند)