نام : کتاب قول الفصل فی شبهات الوهابیه
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 7

مرده را دعاء کرده و از وی خواسته می شود تا به منادی توجه کند

مرده را دعاء کرده می شود و از وی خواسته می شود تا به منادی توجه کند: 
آياتي مانند: 
* فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ (78) فَتَوَلَّى عَنْهُمْ و قَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي و نَصَحْتُ لَكُمْ و لَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ (79). (سوره الاعراف آیات 78و79)
سرانجام زمين لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان، (تنها) جسم بى‏جانشان در خانه‏هاشان باقى مانده بود. (78)
- صالح (ع)- از آنها روى برتافت و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى- چه كنم كه- شما خيرخواهان را دوست نداريد!» (79)*
در اينجا اين توضيح لازم است كه كلمه ي فاء عطف در عربي كه بر سر اين آيه وارد شده است معني آن ترتيب و فور می باشد؛ يعني كلام بعد از فاء در ترتيب زماني بعد از كلام ماقبلش می باشد؛ يعني در اينجا بعد از اينكه قوم صالح (ع) هلاك شدند، بلافاصله صالح پيامبر، به آنها اين كلام را گفته است.
*فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (91) الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ (92) فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ (93) . (سوره الاعراف آیات 91و92و93)
سپس زمين لرزه آن ها را فرا گرفت و صبحگاهان به صورت اجسادى بى‏جان در خانه‏هاشان مانده بودند. (91) آنها كه شعيب را تكذيب كردند، - آن چنان نابود شدندكه- گويا هرگز در آن- خانه‏ها- سكونت نداشتند! آنها كه شعيب را تكذيب كردند، زيانكار بودند! (92) سپس از آنان روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و براى شما خيرخواهى نمودم با اين حال، چگونه بر حال قوم بى‏ايمان تأسف بخورم؟!» (93)*
اين آيه نيز مانند آيه ي قبلي می باشد که حضرت شعیب (ع) قوم خود را خطاب قرار داده است.
 و احاديث مربوط به خطاب قرار گرفتن مردگان: 
1) حديث مربوط به سلام بر مردگان كه با (يا اهل القبور) مورد خطاب قرارگرفته اند و سابقاً ذكر اين احاديث گذشته است.
2) حديث قتلي بدر (مشركاني كه در جنگ بدر كشته شدند، مورد خطاب رسول الله ﷺ قرار گرفتند).
و از آيات و احاديث چنين معلوم می شود كه خطاب قرار دادن هر پيامبر، قوم خود را، پس از هلاك آنها، سنّت الهي(قانون الهی) می باشد.
و اينك ذكر حديث قتلي بدر (كشته شدگان در بدر): 
*عن قَتادةَ قال: ذكرَ لنا أنسُ بن مالكٍ عن أبي طلحةَ أنَّ نبيَّ اللهِ صلى الله عليه و سلّم أمرَ يومَ بدرٍ بأربعةٍ و عشرين رجلاً من صَناديدِ قريشٍ فقُذِفوا في طَوِيٍّ من أطواءِ بَدرٍ خَبيثٍ مُخْبِث. و كان إذا ظَهرَ عَلَى قومٍ أقامَ بالعَرْصةِ ثلاثَ ليالٍ. فلما كان ببدرٍ اليومَ الثالثَ أمرَ براحِلتهِ فشُدَّ عليها رحلُها، ثم مَشى و اتَّبَعهُ أصحابه و قالوا: ما نُرى يَنطلِقُ إلاّ لبعضِ حاجته، حتى قامَ عَلَى شَفةِ الرَّكيّ، فجعلَ يُنادِيهم بأسمائهم و أسماءِ آبائهم: يا فلانُ ابنَ فلان، و يا فلان ابنَ فلان، أيسرُّكم أنكم أطعتُم اللهَ و رسوله؟ فإنَّا قد و جدْنا ما وعدَنا ربُّنا حقاً، فهل و جدْتم ماوعدَ ربُّكم حقاً. قال: فقال عمرُ: يا رسولَ الله، ما تُكلمُ من أجسادٍ لا أرواحَ لها، فقال رسولُ اللهِ صلى الله عليه و سلّم: و الذي نفسُ محمدٍ بيدِه، ما أنتم بأسمعَ لما أقول منهم» قال قَتادة: أحياهمُ اللهُ حتى أسمعَهُم قولَه، تَوبيخاً و تَصغيراً و نَقْمَةً و حَسرةً و نَدَماً. (صحيح البخاري ج4ص1461- صحيح مسلم ج17ص173- مسند امام احمد ج3ص610- مسند امام احمد ج4ص611- صحيح ابن حبان ج5ص99- سنن النسائي الصغري ج4ص416- سنن النسائي الكبري ج1ص665- مصنف ابن ابي شيبه ج8ص480)
از ابي طلحه (رض) (صحابي): همانا رسول الله ﷺ در روز بدر (جنگ بدر) فرمان داد تا بيست و چهار نفر از بزرگان قريش را كه در جنگ كشته شده بودند، در چاهي از چاه هاي بدر انداخته شود، چاهي كه پلید و پلیدکننده بود. (خبیث و خبیث کننده بودن چاه ممکن است: 1) برای این باشد که از قدیم به آن چاه چنین اسمی اطلاق می شده است و یا 2) بخاطر این باشد که بر آن مردار و لجن و آشغال ریخته می شده است و یا 3) اینکه بخاطر انداخته شدن این مشرکان گفته شده باشد (اشعه اللمعات ذیل ترجمه ی حدیث)). و عادت رسول الله ﷺ اين بود كه وقتي بر قومي چيره می شدند، به مدت سه شب در ميدان جنگ اقامت مي كردند.
 در بدر، در روز سوم امر كردند تا شترشان را آماده كردند بعد به راه افتادند و صحابه (رض) نیز به دنبال وي به راه افتادند و پيش خود گفتند كه رسول الله ﷺ راه نمي پيمايند مگر اينكه براي حاجتي باشد، تا اينكه به كنار چاه رسيدند، پس شروع كردند به صدا زدن - مشركان كه كشته شده بودند- و با اسم و اسم پدران آنها، آنها را صدا می زدند و می گفتند اي فلان پسر فلان و اي فلان پسر فلان؛ آيا شما را شاد نمی كرد اگر از الله ﷻ و رسولش اطاعت می كرديد؟ پس ما که حقّ يافتيم آنچه پروردگارمان به ما وعده داده بود؛ پس آيا شما نیز حقّ يافتيد آنچه كه پروردگارتان به شما وعده داده بود؟ پس راوي گوید: عمر (رض) گفت: يا رسول الله ﷺ آيا با اجسادي صحبت می كني كه در آنها روحي نيست؟
 پس رسول الله ﷺ جواب دادند: قسم به الله ﷻ كه جان محمّد در دست اوست، شما از آنها – مردگان - شنونده تر نيستيد.
قتاده گويد: كه الله ﷻ آنها را زنده كرد تا صداي حضرت رسول الله ﷺ را بشنوند، تا براي آنها توبيخ و عذاب و پشيماني و خواري باشد.*
همان طور که ملاحظه می فرمائيد اين قول قتاده است كه بحث توبيخ و غيره را مطرح می كند و الّا در حديث رسول الله ﷺ ، اين قول نيست. پس ما قول رسول الله ﷺ و آيات را ترجيح می دهيم.