نام : کتاب راه روشن حنفی
نویسنده : اسدالله آخوند پـقه
شناسه : 8

هفت نفر واجد شرایط دريافت زكات مي باشند

  • مسئله 1 هفت نفر واجد شرایط دريافت زكات مي باشند:

1- كسي كه دارائي دارد ولي به نصاب نمی‌رسد.

2- مسكين: كسي كه چيزي ندارد.

 3- عامل الصّدقه: كسي كه زكات مردم را جمع كرده و به مستحقّين می‌دهد.

و اين شخص فقط مي تواند مزد خود را به مقدار عملش از زكات بگيرد.

 4- مكاتب: كسي كه غلام كسي باشد و به‌طور قسطي خودش را بخواهد آزاد كند و به وي تا آزاد كردن خود و پرداخت قسطش كمك كرده می‌شود.

 5- مديون: كسي كه بدهي دارد و نصابي فاضل از بدهي خود ندارد.

 6- في سبيل الله: كسي كه براي رفتن به جنگ خرجي ندارد (قول امام ابويوسف (رض)) و يا كسي كه بر وي حج فرض شده ولي نتواسته است كه حج را اداء كند. (قول امام محمد (رض)).

 7- ابن السّبيل: كسي كه از وطنش دور افتاده و براي برگشت چيزي ندارد. (گرچه در خانه‌اش داراي اموال باشد).

دليل:

ترجمه‌ی آیه: زکات‌ها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع‌آوری) آن زحمت مى‏كشند و كسانى كه الفت داده می‌شود دل‌های ايشان را و براى (آزادى) بردگان و (اداى دين) بدهكاران و در راه الله ﷻ و واماندگان در راه، اين، يك فریضه‌ی الهى است و الله ﷻ دانا و حكيم است!.[1]

مؤلفه ي قلوب: به كساني گفته می‌شود كه كنار مسلمانان زندگي می‌کنند و يا تازه مسلمان شده‌ها و يا كساني كه از آن‌ها ممكن است ضرري به مسلمانان برسد و در زمان رسول‌الله ﷺ به آن‌ها مقداري از زكات داده مي شد و به اجماع امّت، بعد از عزّت و قوّت يافتن اسلام، اعطاي زكات به آن‌ها ممنوع شد و ديگر از مصرف محسوب نمی‌شوند و فقط همان هفت گروه كه مذكور شد، موارد مصرف زكات مي باشند.[2]

مؤلفه ی قلوب در زمان رسول‌الله ﷺ و در زمان خلافت ابوبكر (رض) منحل شد.[3]

مسئله 2 مزكّي مي تواند زكات خود را براي همه ي اين مصارف تقسيم كند و همچنين مجاز است كه به يكي از اين مصارف بپردازد.

مزكّي: كسي كه زكات مي پردازد.

دليل:

از ابن عباس (رض): به هر يك از اين صنف ها زكات اداء كني، از ذمه (گردنت) ساقط است.[4]

رسول‌الله ﷺ: به سلمه بن صخر الانصاری فرمودند: به صاحب زكات بني زريق برو و از آن‌ها زكات را براي خودت بگير.[5]

مسئله 3 ◄ اين پرداخت بايد به‌صورت تمليك باشد.

تمليك: مالك گرداندن طرف مقابل.

دليل:

الله ﷻ مي فرمايد: «... و بدهيد زكات را ...»[6] و اين دادن (ايتاء) يعني مالك گرداندن كسي را گويند.[7]

مسئله 4 ◄ مزكّي نمي تواند زكات خود را به شوهرش يا زنش يا كه پسر يا دخترش يا كه نوه ي خود يا به پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ خود بدهد؛ و همچنين نمي تواند به مملوك (كنيز يا غلام خود) بدهد.

دليل:

حضرت علي (رض): از زكات فرض، براي فرزند و پدر هيچ حقي نيست.[8]

مسئله 5 علماء اجماع دارند بر اينكه زوج نمي تواند زكات خود را به زوجه بپردازد.[9]

دليل:

زيرا منافع آنان مشترك می‌باشد پس تمليك كامل حاصل نمی‌شود و كمال تمليك در زكات واجب است.[10]

مسئله 6 همچنين نمي تواند به كسي كه غني باشد زكات دهد.

غني: كسي كه داراي نصاب فطريه باشد.

دليل:

رسول‌الله ﷺ: گرفتن زكات بر غني حلال نيست.[11]

مسئله 7 همچنين نمي تواند به طفل غني يا مملوك غني بدهد.

دليل:

 زيرا طفل غني به خاطر اموال پدرش غني محسوب می‌شود.[12]

مسئله 8 همچنين نمي تواند به بني هاشم و مملوك آنان نيز زكات دهد.

دليل:

رسول‌الله ﷺ: زكات براي محمد ﷺ و آل محمد حلال نيست؛ زيرا زكات چرك اموال مردم می‌باشد.[13]

مسئله 9 ذمي نيز از موارد مصرف زكات نيست (غيرمسلمان).

دليل:

رسول‌الله ﷺ: (زكات را) از اغنياء مسلمين بگير و به فقراء آنان بپرداز.[14]

مسئله 10 ◄ اگر زكات خود را به شخصي بدهد و بعد معلوم شود كه آن شخص مملوك خودش بوده است، پس بر وي لازم است كه زكات خود را به كسي ديگر دهد و آنچه كه به مملوك خود داده است از زكاتش محسوب نمی‌شود.

دليل:

زيرا در اين عمل، تمليك كه ركن زكات است وجود ندارد.[15]

مسئله 11 ◄ و اگر به كسي زكات خود را اداء كند و به گمان خود وي را از موارد مصرف زكات بداند و بعد معلوم شود كه وي مورد مصرف زكات نبوده است، بر وي لازم نيست كه زكاتش را دوباره بپردازد و در غير از مملوك خود همان از زكاتش محسوب می‌شود.

دليل:

شخصي زكات خود را در كنار مردي در مسجد گذاشت تا وي آن را بردارد ولي پسرش آن را برداشت و آن مزكّي گفت كه والله من قصد دادن به تو را نداشتم بلكه آن از زكات بود. در اين حال رسول‌الله ﷺ فرمودند: اي يزيد (اسم مزكي)؛ براي تو است آنچه نيّت كردي (از زكات) و اي معن (اسم پسر مزكي) تو را نيز آنچه گرفتي.[16]

مسئله 12 ◄ و اين عمل موقعي است كه مزكّي (زکات دهنده) بيشتر گمانش بر اين باشد كه كسي كه به وي زكات اداء می‌کند، مصرف زکات باشد ولي اگر بداند و يا گمان كند كه مصرف نباشد، از زكاتش محسوب نخواهد شد.

یادآوری: مصرف زكات: شخصي كه مي توان به وي زكات داد؛ يعني همان هفت نفر كه گفته شد.

مسئله 13 ◄ مستحب است كه وقتي زكاتي به فردي می‌دهد، آن مقدار بپردازد كه آن شخص از درخواست كمك از ديگري در آن روز مستغني باشد.

دليل:

رسول‌الله ﷺ در باره ي صدقه ي فطر فرمودند كه فقراء را در اين روز از درخواست کمک بی نیاز گردانید.[17]

مسئله 14 ◄ پرداخت زكات به مقدار يك نصاب به فقيري غير از مديون مكروه است.

دليل:

زيرا با اداي آن زكات غناء حاصل می‌شود و در اين مسئله گرچه اداء به غني نيست ولي نزديك به آن است.[18]

مسئله 15 ◄ بردن و نقل زكات از شهري به شهري ديگر مكروه است مگر اينكه از نزديكان وي در آن شهر باشد و يا اينكه اهل آن شهر محتاج تر باشند.

دليل:

رسول‌الله ﷺ وقتي معاذ (رض) را به يمن فرستادند فرمودند: زكات را از اغنياء آنان بگير و به فقراء آنان بده.[19]

 

 


[1]- سوره‌ی التوبه آية 60

[2]- الهداية و البناية ج3ص444

[3]- سنن الكبري للبيهقي ج7ص20 - التلخيص الحبير ج3ص246 - نصب الراية ج4ص280

[4]- التلخيص الحبير ج3ص244 - نصب الراية ج4ص284 - اعلاءالسنن ج6ص2806

[5]- مسند احمد ج33ص179 - سنن الترمذي ج12ص136 - تلخيص الحبير ج3ص477

[6]- 43 / سوره البقره

[7]- الاختيار لتعليل المختار ج1ص129 - تبيين الحقائق ج1ص251 - مجمع الانهر ج1ص328

[8]- سنن الصغري للبيهقي ج1ص394 – كنز العمال ج6ص611

[9]- اكمال المعلم شرح صحيح المسلم ج3ص276 - فتح الباري ج3ص330 - اعلاءالسنن ج6ص2812

[10]- الهداية و البناية ج3ص467 - اللباب في شرح الكتاب ج1ص80 - فتح القدير ج4ص200

[11]- سنن ابي داود ج1ص514 - الدراية في تخريج احاديث الهداية ج1ص266 - سنن الصغري للبيهقي ج2ص73

[12]- الهداية و البناية ج3ص470 - الجوهرة النيرة ج1ص494 - اللباب في شرح الكتاب ج1ص80 - بدائع الصنائع ج2ص320

[13]- الهداية و البناية ج3ص471 - السنن الصغري للبيهقي ج1ص395 - المستدرك علي الصحيحين ج3ص137 - المعجم الكبير ج5ص54 - بلوغ المرام من ادلة الاحكام ج1ص237

[14]- شرح معاني الاثار ج4ص372 - التلخيص الحبير ج3ص244 - نصب الرایة ج4ص287 - البحرالرائق ج2ص261

[15]- الهداية و البناية ج3ص476 - العناية ج3ص211 - اللباب شرح الكتاب ج1ص80

[16]- صحيح البخاري ج5ص240 - كنزالعمال ج3ص420 - مشكل الاثار للطحاوي ج10ص 105

[17]- بدائع الصنائع ج3ص60 - البناية و الهداية ج3ص479

[18]- الهداية و البناية ج3ص478

[19]- سنن الكبري للبيهقي ج7ص8 - المستدرك علي الصحيحين ج1ص114 - سنن ابي داود ج 2ص16