مسئله ای که در مصارف زکات وجود دارد و برخی خواسته اند در آن اختلاف انداخته و از آن به نفع خود سوء استفاده کنند حدیثی است که در آن طالبان علم را جزو مصارف زکات قرار دادهاند هر چند که فقیر نباشد و بسیار مشاهده شده که برخی از طلبهها یا آخوندها درحالیکه دارایی بسیار بالایی دارند زکات مردم را قبول میکنند و حتی به عینه دیده میشود که آن را با استفاده از کلاه شرعی برای ساخت مساجد و حوزه های علمیه استفاده میکنند درحالیکه این زکات ها حق فقرا بوده و فلسفه زکات در اسلام این است که آن را از اغنیاء گرفته و به فقرایشان داده شود و این را باید یادآور شد که باید به فرد فقیر تملیک شود یعنی به خود شخص داده شود و آن فقیر باید آن زکات را صاحب شود.
وفي «المحيط»: إِنَّ الغِنَى ثلاثة أَنواع: غِنَى يُوجِبُ الزكاة وهو مِلْك نصاب حولي نامٍ، وغِنَى يُحَرِّم الصدقة ـ أَي أَخذَها ـ ويوجب صدقة الفطر والأُضحية: وهو ملك ما يبلغ قيمة نصاب من الأَموال الفاضلة عن حاجته الأَصلية، وغِنىً يُحَرِّم السؤال دون الصدقة: وهو أَن يكون له قوتُ يومه وما يستر عورته. انتهى. وكذا مَنْ قَدِرَ على تحصيل قوت يومه بِكَسْبه وهو المراد بقوله: «ذي مِرَّةٍ سَوِيَ».[1]
در محیط (نام کتاب) غنی سه نوع است:
غنی که بر وی زکات واجب میشود و آن صاحب نصاب حولی نامی است.
و غنی که بر وی گرفتن صدقه حرام است و بر وی صدقه فطر و قربانی واجب میشود و آن کسی است که صاحب اموالی است که به غیر از حاجت اصلی خود به قدر نصاب می رسد.
و غنی است که بر وی سؤال کردن حرام است ولی صدقه بر وی حلال است و آن کسی است که خرجی همان روز را دارد و عورتش پوشیده است و همچنین کسی است که قدرت کسب خرجی همان روز را دارد.
قُلْت: وَرَأَيْته فِي جَامِعِ الْفَتَاوَى وَنَصُّهُ وَفِي الْمَبْسُوطِ: لَا يَجُوزُ دَفْعُ الزَّكَاةِ إلَى مَنْ يَمْلِكُ نِصَابًا إلَّا إلَى طَالِبِ الْعِلْمِ وَالْغَازِي وَمُنْقَطِعِ الْحَجِّ لِقَوْلِهِ - عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ - «يَجُوزُ دَفْعُ الزَّكَاةِ لِطَالِبِ الْعِلْمِ وَإِنْ كَانَ لَهُ نَفَقَةُ أَرْبَعِينَ سَنَةً». اهـ. (قَوْلُهُ: مِنْ أَنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ) أَيْ الشَّرْعِيِّ (قَوْلُهُ: إذَا فَرَّغَ نَفْسَهُ) أَيْ عَنْ الِاكْتِسَابِ قَالَ ط: الْمُرَادُ أَنَّهُ لَا تَعَلُّقَ لَهُ بِغَيْرِ ذَلِكَ فَنَحْوُ الْبَطَالَاتِ الْمَعْلُومَةِ وَمَا يَجْلِبُ لَهُ النَّشَاطَ مِنْ مُذْهِبَاتِ الْهُمُومِ لَا يُنَافِي التَّفَرُّغَ بَلْ هُوَ سَعْيٌ فِي أَسْبَابِ التَّحْصِيلِ (قَوْلُهُ وَاسْتِفَادَتُهُ) لَعَلَّ الْوَاوَ بِمَعْنَى أَوْ الْمَانِعَةِ الْخُلُوِّ ط (قَوْلُهُ: لِعَجْزِهِ) عِلَّةٌ لِجَوَازِ الْأَخْذِ ط (قَوْلُهُ: وَالْحَاجَةُ دَاعِيَةٌ إلَخْ) الْوَاوُ لِلْحَالِ.
گویم که در جامع الفتاوی و نص آن و در مبسوط چنین آمده است دفع زکات به کسی که صاحب نصاب باشد جایز نیست مگر بر طالب علم و غازی و منقطع الحاج؛ زیرا رسولالله ﷺ فرمودهاند: دفع زکات به طالب جایز است هرچند که نفقه چهل سال را داشته باشد. گفته است که منظور به چیز دیگری مشغول نشود و تعطیل شدن و آنچه باعث نشاط وی میشود را شامل نمیشود بلکه این امور نیز ازجملهی اسباب طلب علم است.
(قَوْلُهُ وَاسْتِفَادَتُهُ) در اینجا ممکن است او به معنی «مانعه الخلو» باشد
قَوْلُهُ: مِنْ أَنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ) اینکه طالب علم شرعی وقتی خود را وقف علم کند یعنی از کسب درآمد باز بماند.
ط (قَوْلُهُ: لِعَجْزِهِ) این علت جواز گرفتن زکات است.
(قَوْلُهُ: وَالْحَاجَةُ دَاعِيَةٌ إلَخْ) واو به معنی حال است.
وَالْمَعْنَى أَنَّ الْإِنْسَانَ يَحْتَاجُ إلَى أَشْيَاءَ لَا غِنًى عَنْهَا فَحِينَئِذٍ إذَا لَمْ يَجُزْ لَهُ قَبُولٌ لِلزَّكَاةِ مَعَ عَدَمِ اكْتِسَابِهِ أَنْفَقَ مَا عِنْدَهُ وَمَكَثَ مُحْتَاجًا فَيَنْقَطِعُ عَنْ الْإِفَادَةِ وَالِاسْتِفَادَةِ فَيَضْعُفُ الدِّينُ لِعَدَمِ مَنْ يَتَحَمَّلُهُ وَهَذَا الْفَرْعُ مُخَالِفٌ لِإِطْلَاقِهِمْ الْحُرْمَةَ فِي الْغِنَى وَلَمْ يَعْتَمِدْهُ أَحَدٌ ط. قُلْت: وَهُوَ كَذَلِكَ. وَالْأَوْجَهُ تَقْيِيدٌ بِالْفَقِيرِ، وَيَكُونُ طَلَبُ الْعِلْمِ مُرَخِّصًا لِجَوَازِ سُؤَالِهِ مِنْ الزَّكَاةِ وَغَيْرِهَا وَإِنْ كَانَ قَادِرًا عَلَى الْكَسْبِ إذْ بِدُونِهِ لَا يَحِلُّ لَهُ السُّؤَالُ كَمَا سَيَأْتِي.[2]
و معنی این بحث این است که انسان به اشیایی احتیاج پیدا میکند که ناگزیر از آن میباشد پس اگر به وی اجازهی گرفتن زکات داده نشود و کسب نیز ندارد، آنچه پیش خود دارد را خرج میکند و محتاج باقی میماند و از سود رساندن و سود بردن محروم میشود پس دین ضعیف میشود چون کسی آن را قبول نمیکند و این گفته (اجازه دادن به طالب علم ولو غنی باشد) مخالف مطلقیت حرام بودن گرفتن زکات بر غنی است و کسی به این اعتماد نکرده است.
و گویم که واقعاً چنین است پس مسئلهی مستدل این است که طالب علم فقیر منظور شود و طلب علم جواز سؤال از زکات و دیگر موارد را داشته باشد، هرچند که بر کسب قادر باشد زیرا بدون این عذر سؤال حلال نیست همچنان که خواهد آمد.
نتیجه: کسانی که گرفتن زکات برای طلبهها با وجود غنی بودن را درست میدانند متن فوق در کتاب رد المختار را دلیل درستی آن میدانند درحالیکه در متن پایین آن بهخوبی این مسئله را بیان مینماید که این دلایل مخالف مطلقیت حرام بودن گرفتن زکات توسط غنی است و طالب علمی که غنی باشد نمیتواند زکات بگیرد و مطلقیت آن با آیه ذیل ثابت است.
ترجمهی آیه: زکاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمعآوری) آن زحمت مىكشند و كسانى كه الفت داده میشود دلهای ايشان را و براى (آزادى) بردگان و (اداى دين) بدهكاران و در راه الله ﷻ و واماندگان در راه، اين، يك فریضهی الهى است و الله ﷻ دانا و حكيم است!.[3]
«وَهَذَا الْفَرْعُ مُخَالِفٌ لِإِطْلَاقِهِمْ الْحُرْمَةَ فِي الْغِنَى وَلَمْ يَعْتَمِدْهُ أَحَدٌ. ترجمه: و این گفته (اجازه دادن به طالب علم ولو غنی باشد) مخالف مطلقیت حرام بودن گرفتن زکات بر غنی است و کسی به این اعتماد نکرده است.»
[1]- فتح باب العناية بشرح النقاية (2/ 164)
[2]- الدر المختار و حاشية ابن عابدين (رد المحتار) (2/ 340)
[3]- سورهی التوبه آية 60