نام : کتاب راه روشن حنفی
نویسنده : اسدالله آخوند پـقه
شناسه : 8

طریقه‌ی انجام توسّل

طریقه‌ی انجام توسّل:

در توسّل اعتقاد متوسّل مهم است نه طریقه‌ی ادای توسّل:

حال كه اثبات شد توسّل صحيح بوده و سلف صالح اين كار را انجام می‌داده‌اند گروهي معتقدند كه در توسّل بايد كلماتي از قبيل به حقّ فلان گفته از الله ﷻ بخواهد، حاجتش برآورده شود و مستقيم از انبياء و اولياء نخواهد. بايد به عرض ايشان برسانيم كه توحيد و عدم شرك موردي است كه مربوط به ايمان بوده و زبان فقط ترجمان قلب می‌باشد و براي اجراي احكام دنيوي و اصل در اعتقادات، همان باور قلبي است. همچنان که در قبل گذشت، مستقيماً به رسول‌الله استسقاء عرض می‌شد و همچنين آن شخص كه به قبر رسول‌الله مراجعه كرده بود، مستقيماً رسول‌الله را خطاب قرار داده بود. همان‌طور كه گفتيم اين نیز از اعتقادات می‌باشد. مهم و اصل باور قلبي است؛ يعني اگر كسي بگويد به حقّ فلاني و يا اينكه؛ اي الله ﷻ به حقّ فلاني حاجت مرا برآورده كن و معتقد باشد آن فلاني می‌تواند كاري به غير اذن الله ﷻ انجام دهد، اين شرك است، گرچه کلمه‌ی به حقّ و امثال اين كلمات را به زبان آورد و اگر كسي مستقيماً از فلاني بخواهد که كاري برايش انجام دهد، چه زنده و چه مرده و به اذن الله ﷻ را نیز نگويد و به حقّ فلان نیز نگويد ولي در اعتقادش اين باشد كه ايشان وسيله هستند و بدون اذن الله ﷻ كاري از آن‌ها برنمی‌آید، اين شخص مؤمن است نه مشرك. براي مثال وقتي ما به دكتر می‌رویم، آيا كسي به شما می‌گوید كه به او بگوئيد شما وسیله‌ای بيش نيستيد و شفادهنده الله ﷻ است يا اينكه بر همان اصل ايمان و موحّد بودن بسنده كرده می‌شود و كسي را متَهم به شرك كرده نمی‌شود؟ گرچه او بگويد؛ اي دكتر بدادم برسيد. در اينجا نيز اعتماد بر اصل باور قلبي می‌باشد؛ چون اگر كسي معتقد باشد كه دكتر می‌تواند كاري بدون اذن الله ﷻ انجام دهد، قطعاً كافر است؛ و الّا در آیه‌ی شریفه‌ی: *وإِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ (80).[1]

و چون بيمار شوم شفايم مى‏بخشد.*

پس طبق اين آيه شافي فقط الله ﷻ است، پس بايد به اذن الله ﷻ را موقع دكتر رفتن گفته شود؛ پس معلوم شد كه اعتقاد است كه تعيين می‌کند چه كسي مؤمن و چه كسي مشرك است.

براي اين ادّعا به اين آيات توجه فرمایید:

وَرَسُولًا إِلَى بنی‌اسرائیل أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (49).[2]

و او را فرستاده‏اى به‌سوی بنی‌اسرائیل – قرار مى‏دهد. با اين دعوت- كه: من از- جانب‏- پروردگارتان نشانه‏اى براى شما آورده‏ام. – تا آنجا كه- من براى شما از گِل چون شكل پرنده مى‏سازم، آنگاه در آن مى‏دمم و به‌حکم الهى پرنده مى‏شود و به‌حکم الله ﷻ كور مادرزاد و پيس را بهبود مى‏بخشم و مردگان را زنده مى‏كنم؛ و به شما ازآنچه مى‏خوريد و آنچه در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، خبر مى‏دهم و اگر مؤمن باشيد در اين–كار- براى شما نشانه‏اى است.

*اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ (93).[3]

- حضرت یوسف (ع) به برادران خود می‌گوید-: اين جامه‌ی مرا ببريد و بر روى پدرم اندازيد تا بينا گردد؛ و همه‌کسان خود را نزد من بياوريد.*

در اينجا هردوی اين پيامبران- عيسي (ع) و يوسف (ع)- كاري خارق‌العاده و غیرطبیعی انجام می‌دهند. يكي از آن‌ها اذن الله ﷻ را ذكر می‌کند و ديگري آن را به زبان نمی‌آورد، ولي چون پيامبر می‌باشد، معلوم است كه همه را از الله ﷻ می‌داند.

و مثالي ديگر: قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40).[4]

عفريتى از جنّ گفت: من آن را پيش از آنكه از جايت برخيزى، برايت مى‏آورم و من بر آن –كار- تواناى امين هستم (39) كسى كه به نزدش علمى از كتاب - الهى‏- داشت، گفت: من پيش از- يك‏- چشم به هم زدنت آن را نزد تو مى‏آورم؛ و چون آن را در نزد خود مستقر يافت، گفت: اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاس مى‏گزارم يا اينكه ناسپاسى مى‏كنم و هر كس سپاس گزارد، تنها براى – سود- خود سپاس مى‏گزارد؛ و هر كس ناسپاسى كند – بداند-كه پروردگارم بی‌نیاز بخشنده است (40).

در اينجا ملاحظه می‌فرمایید هیچ‌گونه صحبتي از اينكه اين كار، به اذن الله ﷻ است يا كه خير و يا اينكه در اصل فاعل و مالك كيست، به ميان نمی‌آید. بااین‌حال ايشان مؤمن هستند.

 

 


[1]- سوره الشعراء آیه 80

[2]- سوره آل‌عمران آیه 49

[3]- سوره‌یوسف آیه 93

[4]- سوره النمل آیات 39و40