حال به بررسی دلایل موافقان و مخالفان صدقه دادن از طرف میت می پردازیم:
ابتدا قول کسانی که از طرف میت صدقه دادهاند اعم از آب و غذا یا بهاصطلاح اطعام بیان میشود:
1- وَعَنْ عَاصِمِ بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي جَنَازَةٍ فَرَأَيْتُ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ عَلَى الْقَبْرِ يُوصِي الْحَافِرَ يَقُولُ: «أَوْسِعْ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيْهِ أَوْسِعْ مِنْ قِبَلِ رَأْسِهِ» فَلَمَّا رَجَعَ اسْتَقْبَلَهُ دَاعِيَ امْرَأَتِهِ فَأَجَابَ وَنَحْنُ مَعَه وَجِيء بِالطَّعَامِ فَوَضَعَ يَدَهُ ثُمَّ وَضَعَ الْقَوْمُ فَأَكَلُوا فَنَظَرْنَا إِلَى رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يلوك لقْمَة فِي فَمه ثُمَّ قَالَ أَجِدُ لَحْمَ شَاةٍ أُخِذَتْ بِغَيْرِ إِذْنِ أَهْلِهَا فَأَرْسَلَتِ الْمَرْأَةُ تَقُولُ يَا رسولالله إِنِّي أَرْسَلْتُ إِلَى النَّقِيعِ وَهُوَ مَوْضِعٌ يُبَاعُ فِيهِ الْغَنَمُ لِيُشْتَرَى لِي شَاةٌ فَلَمْ تُوجَدْ فَأَرْسَلْتُ إِلَى جَارٍ لِي قَدِ اشْتَرَى شَاة أَن أرسل إِلَيّ بهَا بِثَمَنِهَا فَلَمْ يُوجَدْ فَأَرْسَلْتُ إِلَى امْرَأَتِهِ فَأَرْسَلَتْ إِلَيَّ بِهَا فَقَالَ رسولالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَطْعِمِي هَذَا الطَّعَامَ الْأَسْرَى»[1]
ترجمه: از عاصم بن کلیب و وی از پدرش از مردی از انصار گفت که همراه رسولالله ﷺ برای جنازه ای خارج شدیم پس رسولالله ﷺ را دیدم که بر سر قبر ایستاده است و به قبرکن می فرمایند: از طرف پای میت قبر را گشادتر کن و از طرف سر وی نیز گشادتر کن پس وقتی از دفن میت برمی گشتند، فرستاده ی زن میت آمد و رسولالله ﷺ دعوت وي را اجابت كردند و وقتي مشغول خوردن شدند اصحاب (رض) ديدند كه رسولالله ﷺ لقمه را در دهانشان مي چرخانند و فرمودند: ميبینم كه اين گوشت گوسفندي است، كه بدون اجازهي صاحب وي ذبح شده است و آن زن کسی را پیش حضرت ﷺ فرستادند و گفتند: که یا رسولالله ﷺ من برای خرید گوسفند به نقیع فرستادم (نام مکانی که در آن گوسفند معامله میشد) ولی در آنجا گوسفند نیافتم پس به همسایه ام که گوسفندی خریده بود فرستادم تا با قیمتش گوسفند را برایم بفروشد ولی همسایه ام نبود و من به همسر وی گفتم و وی آن گوسفند را برایم فرستاد. پس رسولالله ﷺ به وي گفتند كه با اين گوشت اسيران را طعام دهيد.[2]
نتیجهی این روایت:
رسولالله ﷺ دعوت زن میت را قبول کرده است و شرط اطعام و صدقه حلال بودن شیء مورد صدقه است و زن میت بودن را از احناف در رد المحتار و در حاشیه طحطاوی مطرح کردهاند.
2- وقد روي أن الحسن والنخعي قالا: " أدركنا الناس وهم يقسمون على القرابات واليتامى والمساكين من العين (أي الذهب والفضة " فإذا قسم الذهب والفضة وصارت القسمة إلى الأرضين والرقيق - قالوا لهم قولا معروفا.
امام حسن بصری و نخعی چنین گویند: ما مردم را چنان یافتیم که در وقت تقسیم ترکه از عین یعنی طلا و نقره به حاضران (از نزدیکان و فقرا و مساکین) تقسیم میدادند و وقتی به تقسیم زمین و مانند آن می رسیدند با قول حسن از کسانی که اهل میراث نبودند، عذرخواهی میکردند. (زهرة التفاسیر و تفسیر الکشاف. معاني القرآن وإعرابه أبو إسحاق الزجاج (المتوفى: 311هـ)
و منظور از مردم در این اثر صحابه (رض) میباشند.
نتیجهی این روایت:
صحابه (رض) در وقت مرگ شخص بین مردم خیرات میکردهاند.
3- عمرة بنت عَبْد الرَّحْمَنِ، أن عَبْد اللهِ بْن عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْن أبي بكر، قَالَ مثل ذَلِكَ، حين قسم ميراث أبيه يعني: أمر بشاة، فاشتريت من المال، وبطعام فصنع، حين قسم ميراث أبيه، قَالَ: فذكرت ذَلِكَ لعائشة، فقالت: عمل بالكتاب، هي لم تنسخ.[3]
ترجمه: عبدالرحمن (رض) فرزند حضرت ابوبکر صدیق (رض) وقتی حضرت ابابکر صدیق (رض) وفات یافتند امر کردند تا گوسفندی آورده و ذبح کرده و طعام درست کرده و در وقت تقسیم میراث پدر بزرگواراشان (رض) بین مردم اطعام کردند و راوی گوید: من این را به ام المومنین حضرت عایشه صدیقه (رض) خبر دادم که برادرشان این کار را کردهاند و حضرت عایشه (رض) فرمودند: او به کتاب یعنی قرآن عمل کرده است و این آیه منسوخ نیست.
در مورد آیه مورد اشاره حضرت ام المومنین عایشه (رض) در بحث آیات اطعام بحث خواهد شد.
نتیجهی این روایت:
طبق دومین روایت از صحابی عبدالرحمن بن ابی بکر (رض) اطعام از طرف میّت ثابت شد و این عمل به تأیید حضرت عایشه صدیقه (رض) رسید.
4- حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الْحَسَنِ الْحَرْبِيُّ قَالَ: ثنا أَبُو سَلَمَةَ قَالَ: ثنا حَمَّادٌ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنِ الْأَحْنَفِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ الْخَطَّابِ يَقُولُ: " إِنَّ قُرَيْشًا رُءُوسُ النَّاسِ، وَأَنْ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْهُمْ يَدْخُلُ فِي بَابٍ إِلَّا دَخَلَ مَعَهُ طَائِفَةٌ مِنَ النَّاسِ، فَلَمَّا طُعِنَ أَمَرَ صُهَيْبًا أَنْ يُصَلِّيَ بِالنَّاسِ وَيُطْعِمَهُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ حَتَّى يَجْتَمِعُوا عَلَى رَجُلٍ، فَلَمَّا وَضَعُوا الْمَوَائِدَ كَفَّ النَّاسُ عَنِ الطَّعَامِ فَقَالَ الْعَبَّاسُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رسولالله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ مَاتَ فَأَكَلْنَا بَعْدَهُ وَشَرِبْنَا، وَبَعْدَ أَبِي بَكْرٍ، وَأَنَّهُ لَا بُدَّ مِنَ الْأَكْلِ، فَأَكَلَ وَأَكَلَ النَّاسُ، فَعَرَفَ فَضْلَ قَوْلِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ.[4]
ترجمه: حضرت عمر (رض) در وقت ضربت خوردن وقتی شهادت خود را نزدیک دیدند به صهیب (رض) امر کردند تا سه روز برای مردم نماز بخواند و سه روز اطعام کند و وقتی از جنازه ی حضرت عمر (رض) برگشتند مردم دیدند که سفره ها پهن است و غذا آماده و مردم ابتدا از فرط ناراحتی دست به غذا نزدند و حضرت عباس (رض) عموی حضرت رسولالله ﷺ وارد شدند و گفتند که در وقت فوت رسولالله ﷺ و در وقت فوت حضرت ابوبکر (رض) خوردیم حالا به شهادت حضرت عمر (رض) نیز می خوریم و دست به غذا بردند و مردم نیز شروع به خوردن کردند و در اینجا بود که معنی قول حضرت عمر (رض) مشخص گشت یعنی اینکه قریش مردم را رهبر هستند.
نتیجهی این روایت: 1- حضرت عمر (رض) وصیت کردند تا سه روز به مردم اطعام شود و در این روایت بحث فقیر و مسکین و غیر آنان نیامده است. 2- عباس (رض) عموی حضرت رسولالله ﷺ بیان داشتند که در وقت فوت رسولالله ﷺ و همچنین در وقت فوت حضرت ابوبکر (رض) خورده اند و برای همین در وقت شهادت نیز خوردند.
5- حدَّثنا مُوسى بن إسماعيلَ، حدَّثنا حمَّاد، عن هشامِ، عن أبيه عن عائشة، أن امرأةً قالت: يا رسولالله، إن أمي افْتُلِتَتْ نفسُها، ولولا ذلك لتصدَّقَتْ وأعطتْ، أفيُجزئ أن أتصدق عنها؟ فقال النبي - صلَّى الله عليه وسلم -: "نَعم فَتصدّقي عنها".[5]
ترجمه: از حضرت عائشه (رض): زنی گفت: یا رسولالله ﷺ همانا مادرم فوت شد و اگر نمی مرد، صدقه میداد و عطا میکرد؛ آیا من از طرف وی صدقه دهم از طرف وی کفایت میکند؟ رسولالله ﷺ فرمودند بله پس از طرف وی صدقه دهید.
نتیجهی این روایت:
رسولالله ﷺ امر به صدقه از طرف میّت میکنند و از انواع صدقه چیزی استثنا نمیکنند.
بحث لغوی و شرعی صدقه و انفاق و اطعام مفصّلاً بیان خواهد شد.
1- حدَّثنا أحمدُ بن مَنيعٍ، حدَّثنا رَوح بن عُبادةَ، حدَّثنا زكريا بن إسحاقَ، أخبرنا عَمرو بن دينارِ، عن عكرمةَعن ابن عباس: أن رجلاً قال: يا رسولالله إن أُمَّه تُوفّيَتْ، أفينفعها إن تصدقتُ عنها؟ قال: "نعم" قال: فإنَّ لي مَخْرفاً, وأُشهدُك أني قد تصدقتُ به عنها (2).[6]
ترجمه: از ابن عباس (رض): مردی گفت: یا رسولالله ﷺ همانا مادرم فوت شد، آیا صدقه دادن من برای وی سودی میرساند؟ رسولالله ﷺ فرمودند: بله. پس آن مرد گفت من مخرفی دارم که شمارا شاهد می گیرم مبنی بر اینکه من این مخرف را از طرف مادرم صدقه داده ام.
مخرف خرمای چیده شده و تازه را گویند و همچنین به معنی بستان نیز آمده است.
نتیجهی این روایت:
رسولالله ﷺ امر به صدقه از طرف میّت میکنند و صدقه به هر دو معنا یعنی اطعام و بستان را شامل میشود.
صدقه شامل اطعام خرما و همچنین صدقه دادن بستان نیز میشود البته در این روایت احتمال اول زیاد است زیرا در مورد بستان و زمین وقف بکار برده میشود.
2- حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا أَتَاهُ هَلَاكُ جَعْفَرٍ قَالَ: «اجْعَلُوا لِآلِ جَعْفَرٍ طَعَامًا؛ فَقَدْ جَاءَهُمْ مَا يَشْغَلُهُمْ» هَكَذَا قَالَ أَبُو دَاوُدَ، وَقَالَ غَيْرُهُ: عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ.[7]
ترجمه: وقتي خبر فوت جعفر (رض) را براي حضرت رسولالله ﷺ آوردند حضرت ﷺ فرمودند: براي آل جعفر غذا درست كنيد؛ زيرا بر آنان امري وارد شده است كه آنان را به خود مشغول میکند.
یعنی رسولالله ﷺ به خویشاوندان میّت امر کردند تا برای اهل میت طعام درست کنند.
نتیجه این روایت: خویشاوندان اهل میت برای اهل میت غذا درست کنند.
3- عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ - صلى الله عليه وسلم -: آنها كَانَتْ إِذَا مَاتَ الْمَيِّتُ مِنْ أَهْلِهَا، فَاجْتَمَعَ لِذَلِكَ النِّسَاءُ ثُمَّ تَفَرَّقْنَ؛ إِلاَّ أَهْلَهَا وَخَاصَّتَهَا؛ أَمَرَتْ بِبُرْمَةٍ مِنْ تَلْبِينَةٍ، فَطُبِخَتْ، ثُمَّ صُنِعَ ثَرِيدٌ، فَصُبَّتِ التَّلْبِينَةُ عَلَيْهَا، ثُمَّ قَالَتْ (وفي روايةٍ: آنها كانتْ تأمُرُ بالتَّلبينِ للمريض وللمحزون علي الهالِكِ [وتقولُ: هُوَ البَغيضُ النَّافِعُ]، وكانتْ تقولُ: كُلْنَ مِنْهَا؛ فَإِنِّى سَمِعْتُ رسولالله - صلى الله عليه وسلم - يَقُولُ: [إِنَّ] التَّلْبِينَةَ مَجَمَّةٌ لِفُؤَادِ الْمَرِيضِ، تَذْهَبُ بِبَعْضِ الْحُزْنِ".[8]
از حضرت عائشه (رض) همسر رسولالله ﷺ: عادت ایشان بر این بود که وقتی از اهل وی کسی فوت میشد و زنان بر آن جمع میشدند و بعد متفرق میشدند و فقط اهل ایشان و افراد خاصه ی ایشان میماندند، امر میکردند که طعام تلبینه درست کنند و ترید درست میکردند و از تلبینه بر آن می ریختند و بعد میگفتند (و در روایتی طعام تلبینه را بر مریض و غمگین بر میت امر میکردهاند) این برای کسی که ناراحت باشد نافع است و میگفتند: از این بخورید؛ زیرا من از رسولالله ﷺ شنیده ام که میگفتند تلبینه سبب آسایش مریض است و غم را می زداید.
نتیجه: اهل میت و خواص وی به دستور حضرت عایشه (رض) در خانه غذا درست کرده صرف میکردهاند.
4- روى أَحْمَدُ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ وَأَبُو نُعَيْمٍ فِي الْحِلْيَةِ عَنْ طَاوُسٍ قَالَ إِنَّ الْمَوْتَى يُفْتَنُونَ فِي قُبُورهم سبعا وَكَانُوا يستحبون أَن يطعموا عَنْهُم تِلْكَ الْأَيَّام.[9]
ترجمه: احمد در کتاب الزهد و ابونعیم در حلیه الاولیا از طاوس چنین روایت کنند که گفته است: مردگان در قبور خود تا هفت روز مفتون (مورد سؤال واقع میشوند و یا مورد عذاب) هستند و صحابه (رض) مستحب میدانستند که در این ایام یعنی هفت روز از طرف میت اطعام کنند.
نتیجه این روایت:
صحابه (رض) مستحب میدانستند تا هفت روز از طرف میت اطعام کنند و جمله «صحابه (رض) مستحب میدانستند» دو معنی دارد یکی اینکه در زمان رسولالله ﷺ چنین بوده است و یا بعد رسولالله ﷺ و در زمان صحابه (رض) بوده است.
و سیوطی در کتاب طلوع الثریا لاظهار ما خفی میگوید:
5- ولنختم الکتاب بلطائف: الاولی: ان سنة الاطعام الی سبعة ایام بلغنی آنها مسترة الی الآن بمکه و المدینة، فالظاهر آنها لم تترک من عهد الصحابة الی الآن و انهم اخذوها خلفا عن سلف الی الصدر الاول...
ترجمه:
پس کتاب را با بیان چند نکتهی لطیف تمام کنیم:
نکته ی لطیف اول: همانا سنت اطعام تا هفت روز را به من چنین رسیده است که تا این زمان در مکه و مدینه، مستمراً ادامه دارد پس آنچه بر میآید این است که این سنت از عصر صحابه (رض) تا به امروز ترک نشده است و آنان پشت در پشت از گذشتگان خود این سنت را گرفتهاند تا اینکه به صدر اول یعنی دوره ی صحابه (رض) می رسد.[10]
سیوطی متوفای 911 میباشد.
[1]- مشکاه المصابیح ج 3 ص 1671
[2]- مشكاة المصابيح ج3ص312 - سنن ابي داود ج9ص180 - سنن الكبري للبيهقي ج8ص240 - سنن الدارقطني ج4ص189
[3]- كتاب تفسير القرآن"أبو بكر محمد بن إبراهيم بن المنذر النيسابوري (المتوفى: 319هـ و الدر المنثور سیوطی
[4]- كتاب الفوائد (الغيلانيات) المؤلف: أبو بكر محمد بن عبد الله بن إبراهيم بن عبدوَيْه البغدادي الشافعي البزَّاز (المتوفى: 354هـ)1ص302 - إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشرة المؤلف: أبو العباس شهاب الدين أحمد بن أبي بكر بن إسماعيل بن سليم بن قايماز بن عثمان البوصيري الكناني الشافعي (المتوفى: 840ه ج2ص509 - كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال المؤلف: علاء الدين علي بن حسام الدين ابن قاضي خان القادري الشاذلي الهندي البرهانفوري ثم المدني فالمكي الشهير بالمتقي الهندي (المتوفى: 975هـ) 13ص509 - جامع الأحاديث (ويشتمل على جمع الجوامع للسيوطى والجامع الأزهر وكنوز الحقائق للمناوى، والفتح الكبير للنبهانى) 26 ص302 - المعرفة والتاريخ المؤلف: يعقوب بن سفيان بن جوان الفارسي الفسوي، أبو يوسف (المتوفى: 277هـ) 1ص511 و حياة الصحابة
[5]- سنن ابی داود ج4ص507
[6]- سنن ابی داود ج4ص507
[7]- مسند أبي داود الطيالسي أبو داود سليمان بن داود بن الجارود الطيالسي البصرى (المتوفى: 204هـ) ج2ص284
[8]- مسند احمد ج41ص57
[9]- حاشیه السندی علی سنن النسائی ج4ص103 - روائع التفسير (الجامع لتفسير الإمام ابن رجب الحنبلي) المؤلف الإمام الحافظ / أبو الفرج عبد الرحمن بن رجب الحنبلي1ص599 ) از مجاهد و عبید بن عمیر چنین روایت کردهاند - أحوال القبور المؤلف: زين الدين عبد الرحمن بن أحمد بن رجب بن الحسن، السَلامي، البغدادي، ثم الدمشقي، الحنبلي (المتوفى: 795هـ) ج1ص116 - تفسیر آلوسی ج8ص153 - المسالِك في شرح مُوَطَّأ مالك المؤلف: القاضي محمد بن عبد الله أبو بكر بن العربي المعافري الاشبيلي المالكي (المتوفى: 543هـ) - قرأه وعلّق عليه: محمد بن الحسين السُّليماني وعائشة بنت الحسين السُّليماني ج3ص596 - التوضيح لشرح الجامع الصحيح المؤلف: ابن الملقن سراج الدين أبو حفص عمر بن علي بن أحمد الشافعي المصري (المتوفى: 804هـ) ج10ص163 – الاستذكار المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ) ج3ص89 - الكتاب: البداية والنهاية المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ) ج9ص270 - الدر المنثور المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ) - المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ) ج 5ص330 - سير السلف الصالحين لإسماعيل بن محمد الأصبهاني المؤلف: إسماعيل بن محمد بن الفضل بن علي القرشي الطليحي التيمي الأصبهاني، أبو القاسم، الملقب بقوام السنة (المتوفى: 535هـ) ج1ص827 - صفة الصفوةجمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597هـ) ج1ص454 - عمدة القاري شرح صحيح البخاري المؤلف: أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسين الغيتابى الحنفى بدر الدين العينى (المتوفى: 855هـ) ج8ص209.
[10]- طلوع الثریا لاظهار ما خفی، مولف سیوطی صفحهی 59