احکام تغبیر - آیا در دین بدعت حسنه و بدعت سیئه وجود دارد؟
*التَّغْبِيرُ: تَهْلِيلٌ (لااله الا الله) أَوْ تَرْدِيدُ صَوْتٍ يُرَدَّدُ بِقِرَاءَةٍ أَوْ غَيْرِهَا.(غذاء الالباب شرح منظومة الادب ج1ص116)
تغبير: لا اله الا الله گفتن يا ترديد (لرزاندن) صدا است در قرائت و غير آن.*
در اینجا باید توجه داشت که فرد اگر کلمه ی توحید و شهادت را نیز هم این گونه انجام دهد، امامان آن را درست نمی دانند؛ پس شعر خوانی (تناشد اشعار) بطریق اولی ناروا است.
*قَالَ الإِمَامُ الشَّافِعِيُّ رضي الله عنه: أَرَى الزَّنَادِقَةَ وَضَعُوا هَذَا التَّغْبِيرَ لِيَصُدُّوا النَّاسَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَقِرَاءَةِ الْقرآن.(محمد بن أحمد بن سالم بن سليمان السفاريني النابلسي الحنبلي أبو العون شمس الدين غذاء الألباب شرح منظومة الأداب ج1ص116)
(الإِمَامُ الشَّافِعِيُّ رضي الله عنه): به نظر من اين كار را زنديق ها (كافران) وضع كرده اند تا مردم را از ذكر الله ﷻ و قرائت قرآن باز دارند.*
*وأخبرني محمد بن علي، أن أبا بكر الأثرم، حدثهم قال: سمعت أبا عبد الله، يقول: « التغبير هو محدثة».(الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر (الخلال).)
أبا عبد الله (رض) : تغبير بدعت است. (تغبير: ذكر الله ﷻ با طرب و الحان. آواز خواني اشعار).
{أحمد بن محمّد البغدادي المعروف بالخلال أبو بكر. محدث فقيه أخذ الفقه عن خلق كثير(باب فی ذکر التغبیر)}*
*أخبرني محمد بن أبي هارون، ومحمد بن جعفر، أن أبا الحارث، حدثهم قال: سألت أبا عبد الله: ما ترى في التغبير أنه يرقق القلب؟ فقال: «بدعة». (الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر (الخلال) أحمد بن محمّد البغدادي المعروف بالخلال أبو بكر. محدث فقيه أخذ الفقه عن خلق كثير (باب فی ذکر التغبیر))
از ابا عبدالله (رض) از تغبير سؤال شد و گفتند كه آن قلب را نرم مي كند. وي جواب داد: بدعت است.*
*وأخبرني أبو بكر المقرئ البزار، حدثنا الحسن بن الحروري، قال: سمعت الشافعي محمد بن إدريس يقول: «تركت في العراق شيئا يقال له التغبير أحدثه الزنادقة، يصدون به الناس عن القرآن». (الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر (الخلال) أحمد بن محمّد البغدادي المعروف بالخلال أبو بكر. محدث فقيه أخذ الفقه عن خلق كثير (باب فی ذکر التغبیر))
الحسن بن الحروري گويد كه از امام شافعي (رض) شنيدم كه مي گفت: من در عراق چيزي را ترك گفتم كه به آن تغبير مي گفتند كه آن را زنادقه (كفار) ايجاد كرده بودند و با آن جلوي قرآن را مي گرفتند.*
*وأخبرني الحسن بن علي بن عمر المصيصي، قال: سمعت أن جدي قال: سمعت يزيد بن هارون، يقول: « ما يغبر إلا فاسق، ومتى كان التغبير؟» (الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر (الخلال) أحمد بن محمّد البغدادي المعروف بالخلال أبو بكر. محدث فقيه أخذ الفقه عن خلق كثير (باب فی ذکر التغبیر))
يزيد بن هارون مي گفت: كسي جز فاسق تغبير نكند. تغبير از چه زمان شروع شده است؟.*
*ونقل ابن منصور: الطبل ليس فيه رخصة، وفي عيون المسائل وغيرها في من أتلف آلة لهو: الدف مندوب إليه في النكاح،لأمر الشارع، بخلاف العود والطبل فإنه لا يباح استعماله والتلهي به بحال،
در نواختن طبل هيچ رخصت و اجازه اي نيست. دف در نكاح مندوب است بخاطر امر شارع به آن ولي عود (بربط=آلت موسيقي مانند دوتار) و طبل را هيچ گاه مباح نيست كه با آن استفاده و بازي كرده شود.*
*وسئل أحمد عن القصائد قال: أكرهه، وقال: بدعة لا يجالسون، وكره التغبير، ونهي عن استماعه وقال: بدعة ومحدث، ونقل يوسف: لا يستمعه، وقيل: هو بدعة؟ قال: حسبْك. وفي المستوعب منع من اسم البدعة عليه ومن تحريمه. (کتاب الفروع ج4ص304، محمد بن مفلح بن محمد بن مفرج, أبو عبد الله, شمس الدين المقدسي الراميني ثم الصالحي الفروع)
از احمد بن حنبل (رض) در باره ی قصائد شعر پرسيده شد گفتند كه آن را بد دانم. و گفتند بدعت است نبايد با آنان نشست كرد و تغبير را مكروه دانستند و از گوش كردن به آن نهي كرد. و از يوسف نقل شده: نبايد به آن گوش داد. و گفته شده كه بدعت است. و همين بدعت گفته شدن برايت كافي است (براي عدم فعل آن) و در مستوعب، از هر آنچه كه بر آن اسم بدعت گذاشته شده است منع كرده شده و حرام دانسته شده است.*
*وكره الإمام أحمد - رحمه الله - التغبير، ونهى عن استماعه. وقال: هو بدعة ومحدث. (الانصاف ج8ص227 علي بن سليمان بن أحمد المرداوي ثم الدمشقي: فقيه حنبلي)
امام احمد (رض) تغبير را مكروه مي دانستند و از استماع آن نهي مي كردند و مي گفتند که بدعت است.*
*وكان أصحاب النبيّ صلّى الله عليه وسلّم، إذا اجتمعوا، أمروا واحدا منهم أن يقرأ. والباقون يستمعون وكان عمر بن الخطاب رضي الله عنه يقول لأبي موسى الأشعريّ: ذكرنا ربنا. فيقرأ وهم يستمعون... (تفسیر قاسمی ج1ص434 - روح البیان ج10ص486 - سنن دارمی ج2ص472 - جامع المسانید و المراسیل ج13ص439)
عادت صحابه ی رسول اللهﷺ اين بود كه وقتي جمع مي شدند به يكي از خودشان مي گفتند كه قرآن بخواند و بقيه گوش مي كردند و حضرت عمر (رض) به ابو موسي (رض) مي گفتند كه ذكر كن الله ﷻ را (قرآن بخوان) و ابو موسي (رض) مي خواندند و بقيه گوش مي كردند.*
{جاهایی که ذکر جهر در آن مشروع است را، به طور اختصار در فصل ذکر چیست؟ آوردیم}.
*عن الحسن قال: قال الحكم بن عمرو الغفاري: يا طاعون خذني إليك، فقال له رجل من القوم: لِمَ تقول هذا وقد سمعت رسول الله يقول: «لا يَتَمَنَّيَنَّ أَحَدُكُمُ الْمَوْتَ لِضُرّ نَزَل بِهِ»، قال: قد سمعت ما سمعتم ولكني أبادر ستاً: بيع الحكم، وكثرة الشُّرَطِ، وإمارة الصبيان، وسفك الدماء، وقطيعة الرحم ونشوا يكونون في آخر الزمان يتخذون القرآن مزامير. (المستدرك علي الصحيحين ج3 ص501 - مسند امام احمدج7 ص37 - مسند حارث ج2 ص 640 - مصنف ابن ابي شيبه ج8 ص701)
از حسن (رض) : الحكم بن عمرو الغفاري (رض) گفت: اي طاعون بيا و مرا بگير. يكی از قومش گفت كه چرا اين را مي گویي در حالي كه رسول الله ﷺ فرمودند كه: هيچ گاه ضرري كه به شخصي رسيده را، آرزو مكنيد. الحكم (رض) گفت: من هم شنيده ام آنچه شما شنيده ايد ولي مي خواهم قبل از شش چيز بروم:
1) فروش حكم (در برابر مال دنيوي حكم كرده شود نه بر حقّ. 2) زياد شدن عمّال دولتی (در این زمان یعنی پلیس). 3) امارت كردن كودك. 4) ريخته شدن خون ها. 5) قطع صله ی رحم. 6) گروهي در آخر زمان كه قرآن را براي خود مزمار گيرند (وسيله ای براي لهو و طرب و به جاي آواز بخوانند).*
این گروهها وقتی که نمی توانند برای کارهای خود دلیلی بیاورند از واژه ی بدعت حسنه استفاده می کنند و می دانند که کار آنها بدعت است ولی با حسنه کردن آن نوعی به خیال خود توانسته باشند که مخالف شریعت بودن این عمل را بردارند غافل از آنکه پیامبر اکرم ﷺ هر چیزی که در اسلام بعد از اکمال آن به وجود آمده را بدعت دانسته و بدعت کننده را به آتش جهنّم بشارت داده.
*قَالَ رسول الله صلى الله عليه وسلّم مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ فِيهِ فَهُوَ رَدٌّ. (صحيح بخاري ج9ص201- سنن ابی داوود ج12ص358 - عمدة القاری ج13ص271)
رسول الله ﷺ می گویند: هر كس در اين امر ما (دين) چيزي انجام دهد كه در آن دين نبوده پس آن كار مردود است.*
حال بدعت حسنه را کمی بازتر می کنیم.آیا دین کامل شده است یا خیر؟ آیا الله ﷻ و رسول اکرمﷺ ناعوذ بالله نمی دانستند که در آینده چنین چیزهایی می آید و به جای آنکه می گفتند: *«شَرَّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَكُلُّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»
بدترين كارها، نو پيداترين آنها است و هر امر نوپيدا بدعت است و هر بدعتي گمراهي است.*
در ادامه ی آن می گفتند که «اِلّا بِدْعَة الحسنه» جز بدعت حسنه؟
آیا دین ما چیزی کم دارد تا با اضافه کردن این اعمال باید کامل شود؟ *الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (3). (سوره مائده آیه 3)
امروز دين شما را به كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم.*
صحابه ی کرام (رض) که بهترین انسان ها بعد از پیامبران (ع) هستند، از نقطه به نقطه ی این دین عزیز بهترین استفاده ها را بردند و فقط تکیه بر قرآن و سنّت رسول الله ﷺ آنها را به بهترین درجه ها نایل کرده است و هیچ وقت احساس نکردند که در اسلام کاستی و کمی وجود دارد تا با اضافه کردن بدعتی آن کاستی را جبران کنند و ما در این دوران که نشانه های قیامت در آن آشکار است به دنبال نیاز و شهوت های خود و ضعف علم و ناتوانی خود به تحقیق و دست دادن به اعمال شیطانی خود و حزب بازی و به دنبال احترام کسب کردن در میان مردم هر عمل خلاف شرعی را به وجود می آوریم و متأسفانه آن را به اسلام نسبت داده و خود را از نتایج مخرّب آن مبرّا می دانیم.
*قال ابن الماجشون: سمعت مالکاً یقول: «من ابتدع فی الاسلام بدعة یراها حسنة؛ فقد زعم ٲن محمدًا ﷺ خان الرسالة؛ لأنّ الله یقول:{ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ} [مائده: 3]،فما لم یکن یومئذٍ دیناً؛ فلا یکون الیوم دیناً. (اعتصام شاطبی ج1 ص62 [ترجمه ی الاعتصام شاطبی ج1ص68])
امام مالک «رحمه الله» میگویند: “هر که در اسلام بدعتی بگذارد که آن را حسنه بپندارد، پنداشته است که محمّد ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در رسالتش خیانت کرده است! زیرا الله متعال میفرماید: {امروز دینتان را کامل کردم} پس هر چیزی که در آن روز جزو دین نبوده است امروز نیز جزو دین نیست”*
و کسانی که بدعت حسنه را در دین درست می دانند، پيش رسول الله ﷺ برود و به ايشان عرض كنند كه اي رسول اللهﷺ شما نعوذ بالله اشتباه كرديد كه گفتيد تمام بدعات در ضلالتند؛ زيرا دلائلي وجود دارد كه بدعت هایی به نام بدعت حسنه هستند که می توان به وسیله ی آنها، ثواب بیشتر از عمل به قرآن و انجام سنّت های شما به دست آورد، بلکه بدعت حسنه را به دین اضافه می کردید تا هوا و هوس های ما به وسیله ی آن برآورده می شد.
نعوذ بالله يا رسول الله ﷺ من وقتي اين كلمات را از زبان اينان در اينجا ذكر می كنم بر تو پناه می برم و می خواهم از اساءت ادب حقير چشم پوشي فرمائيد.