نام : کتاب راه روشن حنفی
نویسنده : اسدالله آخوند پـقه
شناسه : 8

15 گروه تصوف (ترجمه صفحات 137 – 138 – 139 رساله عزیزیه)

15 گروه تصوف (ترجمه صفحات 137 – 138 – 139 رساله عزیزیه)

نخست عمل صالح انجام بده و بعدازآن نیز به عمل خود اعتماد نکن و به زیاد بودن عمل فریب نخور و عمل کن و در قبول شدن آن به خدای تعالی توکل کن (عمل قیلمای صفا بولماز کونگده * آیاقسیز هیچ کشی یورمدی یولده) یعنی فقط باایمان به خداوند متعال نمی‌توان رضایت و خوشنودی خداوند را پیدا کرد بلکه تا زمانی که عمل صالح انجام ندهی در دلت صفا و روشنی پیدا نمی‌شود، مانند شخصی بی‌پا که نمی‌تواند راه برود، بدون عمل هم برای هیچ‌کس سیر نمودن به‌سوی الله تعالی ممکن نخواهد بود. (قچال قولسیز کشی بولغای شناور * شناور من دیسه هیچ قیلمه باور)؛ یعنی هرگاه شخصی بی‌دست و بازو به شما بگوید که «من در آب شنا می‌کنم»، به گفته‌اش هیچ باور نکن چون‌که گفته‌ی وی دروغ است. شخصی که بگوید من بدون عمل صالح به خدای تعالی نزدیک می‌شوم و به‌سوی او سیر می‌کنم پس باور نکن چون‌که خداوند متعال خودش امر به انجام عمل‌های صالح نموده لذا البته خداوند لایق نیست که خلاف امرش را بپذیرد و خلاف امرش را نخواهد پذیرفت (سالبدر راه سنت راه عامه * بویدن چقماغل اوزگا مقامه) یعنی هرگاه خواستی طی طریق طریقت نمائی راه اعتدال را طی کن و آن طریقی است سنّت و کسانی که در آن راه می‌روند عوام‌الناس را به راه راست هدایت کرده راه نشان می‌دهند که به آن «سواد اعظم» می‌گویند، از آن راه‌به‌راه دیگری بیرون مرو. هر چه اهل سنّت و جماعت در اعتقاد و اعمال و افعال گفته بر طریقه‌ی آن باشی چون‌که گروه‌هایی که گفته‌اند ما اهل تصوف هستیم بر «پانزده گروه» هستند. چهارده گروه از آن در خطا هستند مگر یکی بر سواد اعظم بوده که به آن تصوف سنّت گفته می‌شود.

اولین گروه به نام حروفیون هستند؛ که آن خود بر دو نوع بوده؛ یکی حروف فرعی و یکی هم حروف اصلی؛ اما نام حروف اصلی روشنی است و نام حروف فرعی اوباشی؛ احوال این‌ها را ناظم رحمه ا... علیه در بالا بیان کرد. این دو مذهب هرچند در ظاهر اهل تصوف باشند اما از کافران هستند و خون این‌ها و مال این‌ها مانند اهل حرب به‌اتفاق علماء حلال می‌باشد

دومین گروه به نام حبیبی می‌باشند. این‌ها قومی هستند که ادّعای تصوف می‌کنند و می‌گویند که زمانی که خداوند متعال یکی از بندگانش را بسیار دوست بدارد خطابات الله تعالی از آن ساقط است و چیزهای حرام بر آن حلال است. این‌ها هم کافرانند و هم کسانی را که بر این مذهب هستند ملاحدون نیز می‌گویند. آنجایی که ناظم (رح) هم در باب کرامت ذکر نمود.

گروه سوم به نام اولیائیه هستند. آن‌ها هم ادعای تصوف می‌کنند. وقتی بنده‌ای به‌زعم خودشان اولیاء شود آن شخص را از پیغمبر برتر می‌دانند اما ذکرشان را به‌صورت جهریه می‌گویند و در دیگر کارهایشان موافق شریعت هستند. این‌ها هم کافر هستند. این دو مذهب در شهر هلی چین و ماچین زیادند.

گروه چهارم به نام شمراحیه هستند. آن‌ها قومی می‌باشند که در مجالس ذکرشان بارابان و دف و زنبورک می‌زنند و زن‌های خود را برای جماع در آن مجلس در اختیار دیگران می‌گذارند و می‌گویند که زن‌ها سفره‌ی بهشتند. این‌ها هم کافرانند گر چند قرآن تلاوت می‌کنند.

گروه پنجم به نام اباحیه هستند. آن‌ها نیز دعوای (ادّعای) تصوف دارند و می‌گویند که ماها اگر در این سلسله و شجره باشیم به یکدیگر اموالمان حلال و حتی اگر بدون سؤال هم گرفتیم جایز است و دختران باکره خود را قبل از تحویل به داماد در اختیار شیخشان قرار می‌دهند و تا زمانی که با آن دختر جماع نکرده تحویل داماد نمی‌دهند. این‌گونه مذهب در شهرهای اصفهان و قراقوم زیاد است. این‌ها هم کافرانند اگرچند که خداوند را یگانه و پیغمبر را بر حق بدانند.

گروه ششم به نام حلالیه هستند. آن‌ها هم دعوای تصوف می‌کنند و می‌گویند که ذکر مریدان برای عشق به خداست، بدین خاطر زدن طنبور حلال است. می‌گویند که خداوند خودش از آواز و رقص خوشش می‌آید و هم در نزد آن‌ها اگر حرکتی و کسبی نمایند، دادن یک‌سوم آن به شیخشان فرض است. این‌ها اهل بدعت هستند. این‌گونه مذاهب در شهرهای یارکانتده و قوقان و اندجان زیادند و هم در شهر اطراف بلغار به‌صورت مخفی یافت می‌شود.

 گروه هفتم به نام حلولیه هستند. آن‌ها هم دعوای تصوف می‌نمایند و می‌گویند که زنان زیباروی با جوانان به‌صورت بغل کشی و با آغوش گرفته سلام و احوال‌پرسی کردن حلال است. بعدازآن کف زده رقص می‌کنند و می‌گویند که این‌چنین کردن صفتی از صفات الله تعالی است. این‌ها هم کافرانند گرچه در ظاهرشان شهادتین باشد. این‌گونه مذهب در شهرهای هند زیاد است.

گروه هشتم به نام حوریه هستند. آن‌ها هم مانند مذهب حلولیه هستند اما این‌ها می‌گویند که به مجلس ذکر ما حوران می‌آیند و مایان بی‌هوش شده آن‌ها را جماع می‌نماییم. وقتی هم از مجلسشان بیرون آمدند در آن زمان غسل می‌کنند و همچنین می‌گویند: شناخت الله تعالی از ما ساخته نیست زیرا که بندگانی مانند ما از کجا خداوند متعال را بشناسد و این بیت را هم می‌خوانند (تو را تو دانی هرگز نتوان شناخت کس * کس نداند هر کس تو دانی و بس) این‌ها هم اهل ضلالت‌اند. ادعای تصوف نمودنشان برایشان سودی ندارد.

گروه نهم به نام واقفیه هستند. آن‌ها قومی هستند که جایی را در نظر گرفته مانند مسجد می‌سازند و به آن با طهارت داخل می‌شود و نماز پنج‌گانه را ادا می‌کنند. بعدازآن دختری زیباروی را آورده در محراب می‌نشانند تا به آن‌ها دعا نماید و همه‌ی قوم بر روی آن دختر نگاه کرده «لا اله الّا الله» گفته بی‌هوش می‌شوند. این‌ها هم اهل بدعت و ضلالت هستند.

گروه دهم به نام متجاهله هستند. آن‌ها قومی هستند که صوفی‌هایشان بر سرشان عمامه نمی‌گذارند و می‌گویند که صوفی بودنِ ما را هیچ‌کس نداند و لباس کافران را می‌پوشند و این‌ها هم اهل بدعت هستند. این دو مذهب در شهرهای دامغان و استرآباد هستند.

 گروه یازدهم به نام متکاسله هستند. آن‌ها هم ادعای تصوف می‌کنند و اگر اغنیای ایشان داخل تصوف شد اموالش را چپاول می‌کنند و می‌گویند که راه فقیر شدن و فنا شدن همین است. آن‌ها اموال مالداران را به تاراج می‌برند. این‌ها هم اهل بدعت هستند. این‌چنین مذهب در شهرهای باش بالغ زیاد است.

گروه دوازدهم به نام الهامیه هستند. آن‌ها هم قومی هستند که ادعای تصوف می‌کنند و می‌گویند که طلب نمودن علم و قرائت قرآن لازم نیست بلکه برای ما ابیات معموله و حکمت لازم است. این‌ها هم اهل ضلالت هستند.

گروه سیزدهم به نام سوفسطائیه هستند. آن‌ها هم قومی هستند که حقایق اشیاء را انکار می‌کنند و ادعای تصوف هم دارند و می‌گویند که اگر کرامتی هم از اولیاء دیده شود حقیقت ندارد. این‌ها هم اهل بدعت هستند. مذهب این‌ها در این زمان بسیار کم است. در زمان‌های اول در اسکندریه زیاد بوده است.

گروه چهاردهم به نام ادعاییه هستند. آن‌ها قومی‌اند که ادعای تصوف می‌کنند و می‌گویند مایان به آن‌طور مقامی رسیدیم و از آن‌گونه شیخی اخذ سلسله نمودیم و به کمال رسیدیم؛ و به خاطر مال ادعای شیخی می‌کنند و به انواع زینت‌های دنیا موصوف شدند. دوستدار اغنیاء هستند و از فقرا بیزار و فرار می‌کنند و زبانشان را از دروغ و غیبت نگه نمی‌دارند و همچنین می‌گویند: اگرچه مرشدان کارهای بدعت انجام دهند و سخن دروغ بگویند اعتباری ندارد؛ چون آن مست است و این کارها را برای امتحان و تجربه نمودن حال مرید انجام می‌دهند. این‌ها هم درست در مذهب ملحدین هستند و اصل ضلالت می‌باشند. پس در این چهارده گروه ذکر شده اگر خارق عادت هم دیده شود استدراج و معونت است و به کشف این‌ها گول نخورید.

گروه پانزدهم سنیه نام دارد؛ که آن‌ها اهل حق هستند که در کتاب ناظم رحمه‌الله علیه نوشته شده و در دیگر کتاب‌ها نیز مذکور است و حاجتی به بیان کردن آن نیست. اگر احتیاج شد به کتاب‌های مربوط مراجعه نمایید اما آن گفته ناظم رحمه‌ا... علیه که فرمود: شما طریق اعتدال را سلوک نمایید منظورش این است که می‌خواهد بگوید که از داخل شدن به این مذاهب یاد شده خودداری نمایید.