نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 3
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 3

کتاب الشفعه (احکام شفعه)

کتاب الشفعه (احکام شفعه)
مسئله 1◄ تعریف شفعه: تملک اجباری زمینی است که مشتری آن را خریده با پرداخت قیمتی که وی آن را از مالک اصلی خریده است.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: همسایه به شفعه اولی است. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص42 - مسند الشافعی ج2ص165 )
مسئله 2◄ شفعه به مقدار شفیعان ثابت است و به زیاد یا کم بودن ملک بستگی ندارد.
دلیل:
زیرا سبب شفعه متصل بودن به ملک فروشی است و متصل بودن چه کم و چه زیاد، اتصال محسوب می‌شود و میزان اتصال تأثیری ندارد. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص44)
مسئله 3◄ حق شفعه ثابت است برای: 1- اولاً: برای شریک در مبیع (زمین فروخته‌شده). بعد از وی، 2- شریک در حقوق مبیع مانند شریک در شرب و راه که هر دو خصوصی می‌باشند؛ مانند نهری که در آن کشتی نمی‌تواند راه برود و مانند کوچه‌ی بن‌بست. بعد از وی، 3- همسایه‌ای که به مبیع چسبیده است و دروازه‌ی آن به کوچه‌ای دیگر باز می‌شود.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ اول برای شریک به شفعه حکم می‌کرده‌اند. (البنایه ج11ص276 - نصب الرایه ج4ص172 - مسند احمد ج 22ص295 )
رسول‌الله ﷺ: همسایه‌ی خانه احق است به آن خانه. (مسند ابی داود الطیالسی ج2ص223 - البنایه ج11ص276)
مسئله 4◄ برای طلب کردن شفعه لازم است که در چند مکان و مجلس درخواست خود را اعلام کند:
1- در مجلسی که از فروش زمین خبردار شده شفعه طلب کند و به این طلب و خواستن طلب مواثبه (درخواست پرشی) گفته می‌شود.
2- بعدازآن مبنی درخواست شفعه اش، کنار زمین و یا کسی که مبیع در دستش هست و یا نزد مشتری آن شاهد بیاورد و اگر یکی از این طلب‌ها و شاهد گرفتن را تأخیر کند، حق شفعه باطل می‌شود
3- و بعدازآن نزد قاضی طلب شفعه نماید و نزد امام محمد (رض) با یک ماه تأخیر حقش باطل می‌شود و به این قول فتوی است.

دلیل:
رسول‌الله ﷺ: شفعه مانند باز کردن بند پای شتر است. (البنایه ج11ص300 - سنن ابن ماجه ج3ص548)
زیرا حق شفعه حقی ضعیف است که با رویگردانی از آن از بین می‌رود. پس نباید در آن درنگ کرد و شاهد گرفته می‌شود تا رغبت وی بر آن معلوم گردد و همچنین به این دلیل که وی باید ادعای خود را نزد قاضی ثابت کند و برای این کار شاهد لازم است. (الهدایه ج4ص310)
مسئله 5◄ وقتی نزد قاضی درخواست خود را اعلام کرد، قاضی ابتدا از خصم در مورد ملک شفیع بپرسد و در این صورت اگر اقرار به خرید کرد پس به وی قسم دهد که از ملک داشتن شفیع در کنار ملک فروشی خبر ندارد، بعدازاین قاضی از خرید زمین بپرسد؛ پس اگر مشتری اقرار به خرید کرد و یا از قسم خوردن بر عدم خرید امتناع کند و یا شفیع شاهد بیاورد، قاضی حکم به شفعه برای مدعی شفعه نماید و بر مشتری لازم است که ثمن را حاضر نماید و دار را برای وی ضبط کند.
مسئله 6◄ اگر شفیع شاهد و یا مدرکی دال بر حق خود داشته باشد این بینه و شاهد را در حضور فروشنده خواسته نمی‌شود، بلکه در حضور مشتری باید اقامه شود و در حضور مشتری بیع را فسخ کند و به شفعه حکم کند و عهده‌ی فسخ و تحویل زمین بر گردن بایع (فروشنده) است؛ از قبیل فسخ قرارداد و تسلیم زمین.
دلیل:
زیرا ملک از آن مشتری است، پس حضور وی لازم است تا قاضی در حضور وی فسخ نماید؛ زیرا حکم بر غائب جایز نیست. (الهدایه ج4ص313)
مسئله 7◄ برای شفیع خیار رؤیت و خیار عیب ثابت است، اگرچه بر مشتری برائت از عیب شرط شده باشد.
دلیل:
زیرا مالک شدن استفاده از حق شفعه عقد معامله و خرید محسوب می‌شود؛ پس اختیارات خرید برای وی ثابت است و مشتری نائب وی نیست تا بتواند به‌جای شفیع تصمیم بگیرد. (الهدایه ج4ص313)
مسئله 8◄ قول مشتری در قیمت مقبول است (با قسم) و بینه‌ی (شاهد) شفیع از شاهد مشتری اولی است.
دلیل:
زیرا در این مسئله مشتری منکر است و شفیع مدعی و بر منکر قسم لازم است و بر مدعی شاهد لازم است. (الهدایه ج4ص314)
مسئله 9◄ اگر مشتری قیمتی را ادعا کند و بائع نیز قیمتی کمتر از آن ادعا کند، اگر بایع ثمن را قبض نکرده باشد، قول بائع اولی است و اگر بعد از قبض باشد، قول مشتری اولی است.
دليل:
زیرا اگر گفته‌ی فروشنده درست باشد، شفیع به همان قیمت می‌گیرد و اگر گفته‌ی مشتری درست باشد، پس معلوم می‌شود که فروشنده تخفیف داده است، پس شفیع نیز شامل تخفیف می‌شود و از نگاهی دیگر مالکیت مشتری توسط فروشنده ثابت‌شده است پس قول فروشنده موردقبول است تا وقتی‌که حق مطالبه‌ی ثمن برای فروشنده باشد. (تبیین الحقائق ج5ص248)
مسئله 10◄ اگر بائع از قیمت توافقی چیزی کم کند و یا اضافه کند، شفیع به کمترین قیمت بگیرد.
دلیل:
زیرا وقتی فروشنده به مشتری تخفیف داده است، پس مثل آن است که به همان قیمت آخر فروخته است. (تبیین الحقائق ج5ص248)
مسئله 11◄ اگر بائع کل قیمت را برای مشتری کم کند، بر شفیع لازم است که کل ثمن را بدهد.
دلیل:
زیرا در این صورت از یکی از دو حالت خارج نیست؛ بائع این زمین را به مشتری هبه کرده است و یا مجانی فروخته است و در هر دو صورت حق شفعه ثابت نیست. (تبیین الحقائق ج5ص249)
مسئله 12◄ اگر مشتری به ثمن مثلی خریده باشد، مثل آن بر شفیع واجب است.
مسئله 13◄ اگر مشتری به ثمن غیر مثلی خریده باشد، بر شفیع قیمت ثمن واجب می‌شود.
دلیل:
زیرا با پرداخت همان چیزی که مشتری به فروشنده پرداخته است، حق تملک آن زمین برای شفیع ثابت است و اشیاء بر دو نوع هستند: 1- مثلی و 2- غیر مثلی که در اولی باید «مانند» آنچه مشتری پرداخته بدهد و در دومی «قیمت» آن چیزی را که مشتری پرداخته بدهد؛ زیرا مثل آن را نمی‌توان یافت. (تبیین الحقائق ج5ص249)
مسئله 14◄ اگر زمین را با زمین خریده باشد، پس بر شفیع قیمت زمین مقابل واجب است.
دلیل:
زیرا زمین مقابل، بدل آن زمینی است که شفعه طلبیده است، پس قیمت زمین مقابل معتبر است. (تبیین الحقائق ج5ص249)
مسئله 15◄ اگر مشتری نسیه خریده باشد، بر شفیع لازم است که نقداً پرداخت کند و یا اینکه در حال، طلب شفعه کند و بعد از سررسید پرداخت کند.
دلیل:
زیرا تعیین مهلت در معامله با شرط کردن مهلت ثابت می‌شود و با اصل عقد مهلت ثابت نمی‌شود. پس شرط کردن آن برای مشتری در معنی شرط برای شفیع نیست و مردم در طلب عوض در بیع بین اشخاص فرق می‌گذارند طوری که برای بعضی راضی هستند که نسیه بدهند ولی برای بعض دیگر راضی نیستند. (تبیین الحقائق ج5ص249)
مسئله 16◄ اگر مشتری بنایی ساخته باشد و یا درختی کاشته باشد، ثمن زمین و قیمت آن بنا یا درخت در وقتی‌که از جا کنده‌شده باشد را بپردازد و یا مشتری را مکلّف به برداشتن آن کند.
دلیل:
زیرا مشتری بدون اجازه در ملک کسی دیگر بنا ایجاد کرده است و درخت کاشته است، پس وی مکلف است این تعرض به ملک دیگری را از بین ببرد؛ زیرا حق شفیع از حق مشتری قوی‌تر است. (تبیین الحقائق ج5ص250)
مسئله 17◄ شفعه، در «بیع (فروش)» و یا «هبه به‌عوض (بخشیدن در مقابل مال)» ثابت است نه در چیزی دیگر.
دلیل:
زیرا شفعه وقتی ثابت می‌شود که شفیع با سببی که مشتری از آن طریق صاحب شده است، قادر بر گرفتن آن باشد و در غیر از فروش و بخشش در مقابل مال، شفیع نمی‌تواند صاحب زمین شود. (المبسوط للسرخسی ج14ص140)
توضیح: شفیع که همان همسایه‌ی زمین فروخته‌شده است زمانی حق شفعه دارد که بتواند مثل آنچه که سبب تغییر صاحب زمین شده است را بپردازد و این کار وقتی قابل‌تصور است که تغییر مالک زمین، از طریق پرداخت مالی صورت گرفته باشد؛ مانند اینکه زمین فروخته‌شده باشد و یا آن را در مقابل گرفتن مالی بخشیده شده باشد. ولی اگر زمین به کسی به ارث برسد و یا صاحبش بدون گرفتن چیزی در مقابل آن به کسی ببخشد، شفیع دیگر نمی‌تواند چیزی پرداخت کند، پس از گرفتن زمین عاجز می‌شود؛ زیرا اگر مثلاً به کسی بخشیده باشد، پس اگر صاحب زمین می‌خواست به همسایه ببخشد، از اول این کار را می‌کرد.
مسئله 18◄ حق شفعه درفروش درخت و میوه ثابت نیست.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: شفعه نیست مگر در زمین و حیاط. (البنایه ج11ص349)
مسئله 19◄ درفروش با خیار شرط، شفعه بعد از اسقاط خیار ثابت می‌شود نه قبل از آن.
دلیل:
زیرا تا وقتی‌که خیار شرط ثابت باشد، از ملک فروشنده خارج نشده است و وقتی این اختیار ساقط شود، از ملک فروشنده خارج می‌شود. پس در این هنگام است که حق شفعه ثابت می‌شود. (الهدایه ج4ص319)
مسئله 20◄ در بیع فاسد، بعد از ساقط شدن فسخ آن بیع، شفعه ثابت می‌شود.
دلیل:
زیرا قبل از قبض، مبیع از ملک فروشنده خارج نشده است و بعد از قبض این بیع باید فسخ شود؛ زیرا شرع چنین می‌خواهد و وقتی بیع فاسد لازم شد، شفعه ثابت می‌شود. (الهدایه ج4ص363)
مسئله 21◄ در پس دادن زمین به خاطر خیار از قبیل خیار رؤیت و شرط، شفعه نیست.
مسئله 22◄ در پس دادن به خاطر خیار عیب (اگر بدون حکم قاضی باشد)، شفعه ثابت است.
دلیل:
زیرا پس دادن به خاطر خیار رؤیت و خیار شرط، فسخ بیع است و در معنی فروش ملک نیست؛ پس شفعه ای ثابت نیست ولی اگر به خاطر عیب پس دهد و این پس دادن مبیع با حکم قاضی نباشد، پس در حق فروشنده و خریدار فسخ است ولی در حق شخصی دیگر بیع محسوب می‌شود؛ پس حق شفعه ثابت می‌شود. (البنایه ج11ص368)
مسئله 23◄ اگر کسی از طرف دیگری ملکش را بفروشد، پس این فروشنده حق طلب شفعه ندارد.
مسئله 24◄ همچنین اگر کسی دیگری را وکیل کند تا ملکش را بفروشد، پس این وکیل نیز حق شفعه ندارد.
 اولی مانند اینکه کسی همسایه‌اش را وکیل می‌کند تا برایش زمین را بفروشد؛ این وکیل حق شفعه ندارد.
 دومی‌مانند اینکه کسی، دیگری را وکیل برای فروش زمین می‌کند و این موکل، خودش حق شفعه ندارد.
مسئله 25◄ و همچنین کسی که ضمانت پرداخت و یا ضمانت تسلیم را می‌کند، حق شفعه ندارد.
دلیل:
زیرا این اشخاص سعی در فسخ آنچه خود عقد کرده‌اند دارند ولی اینان را چنین حقی نیست؛ و زیرا معامله‌ی اول توسط خودشان تکمیل‌شده است. (الهدایه ج4ص322)
مسئله 26◄ اگر کسی که حق شفعه دارد فروش زمینی را اجازه دهد، اگر این اجازه بعد از بیع باشد، دیگر حق شفعه ندارد و اگر قبل از بیع باشد، وی می‌تواند بعد از فروش درخواست شفعه نماید.
دلیل:
زیرا در صورت ابطال قبل از فروش، ابطال حق، قبل از تحقق آن لازم می‌آید و ابطال حق قبل از به وجود آمدن آن صحیح نمی‌باشد. (جامع الرموز ج2ص422)
مسئله 27◄ اگر برای ابطال حق شفعه صلح نماید، حق شفعه باطل می‌شود و این صلح که به خاطر ابطال حق شفعه نموده‌اند نیز باطل است و اگر قرار بر پرداخت چیزی در مقابل صلح شده باشد، پرداخت آن لازم نمی‌شود.
دلیل:
زیرا با قبول صلح و دریافت عوض، از شفعه صرف‌نظر کرده است؛ پس حقش باطل می‌شود. (الجوهرة النیره ج1ص279)
و شفعه حقی نیست که در مقابل آن چیزی خواسته شود، بلکه حقی است برای تملک زمین به‌شرط پرداخت قیمت آن. (الهدایه ج4ص321)
مسئله 28◄ با فوت شفیع، شفعه باطل می‌شود و با فوت مشتری باطل نمی‌شود.
دلیل:
زیرا با فوت شفیع، ملکی که به‌وسیله‌ی آن شفعه طلبیده بود از دست متوفّی خارج شد و به وارثان وی رسید و شرط شفعه این است که ملک از ابتدای طلب شفعه تا آخر آن ثابت باشد و این شرط یافت نشد. (الهدایه ج4ص321)
مسئله 29◄ اگر ملکی را که به‌وسیله‌ی آن شفعه طلب کرده، قبل از حکم به شفعه بفروشد، حق شفعه باطل می‌شود.
دلیل:
زیرا سبب استحقاق شفعه قبل از تکمیل شدن از بین رفته است. (الهدایه ج4ص321)
مسئله 30◄ شفعه طلب کردن برای سهم یکی از مشتریان جایز است ولی شفعه طلب کردن برای سهم یکی از فروشندگان جایز نیست.
دلیل:
زیرا در سهم مشتری دفع شرّ همسایه بد است ولی در مورد سهم یکی از فروشندگان چنین فایده‌ای نیست. (درر الحکام ج2ص216)
مسئله 31◄ اگر شفیع خرید شخصی معین را اجازه دهد، اگر بعداً معلوم شود شخصی دیگر خریده است، وی را حق شفعه ثابت است.
مسئله 32◄ اگر فروش به قیمت هزار را اجازه دهد و بعد معلوم شود که به قیمتی کمتر فروخته است، پس وی حق شفعه دارد.
مسئله 33◄ ولی اگر معلوم شود که به کالای قیمی فروخته است که قیمتش هزار یا بیشتر از آن است، حق شفعه ندارد.
دلیل:
زیرا طلب شفعه به مقدار قیمت و اینکه چه کسی آن را می‌خرد متغیر است. با اجازه دادن به شخصی اجازه به کسی دیگر ثابت نمی‌شود و همچنین اجازه به مقداری معین از قیمت، دلیل اجازه به کمتر از آن نیست. (درر الحکام ج2ص216)