نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 4
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 4

کتاب العاریة (تملیک منفعت یک شیء بدون بدل و عوض)

کتاب العاریة (تملیک منفعت یک شیء بدون بدل و عوض)
 مسئله 1 ◄ تعریف عاریت: بدون گرفتن عوض مقابل نفع یک شیء آن نفع را به کسی دادن است.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ در جنگ حنین از شخصی به نام صفوان بن امیه، زره و سلاح به عاریت گرفتند. (البنایه ج10ص136 - المستدرک علی الصحیحین ج2ص54)
 مسئله 2◄الفاظی که با آن عاریت ثابت می‌شود: «منحتک» (اهدا کردم) و «تو را بر مرکب خود سوار کردم» و «بنده‌ی خود را برای خدمت به تو دادم» و «خانه¬ی خودم را به مدت عمرم به تو برای ساکن شدن دادم».
 مسئله 3◄«معیر» (عاریت دهنده) هرگاه که بخواهد، می‌تواند عاریت را پس بگیرد.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: «منحه» پس دادنی است و «عاریت» ادا کردنی. (البنایه ج10ص141 - نصب الرایه ج4ص118)
 مسئله 4◄«مستعیر» (عاریت گیرنده) اگر تعدی نکند، ضامن هلاک مال عاریت نیست.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: در عاریت بدون خیانت، ضمان نیست. (المبسوط للسرخسی ج11ص109 - السنن الصغیر للبیهقی ج2ص311 - مصنف عبدالرزاق ج8ص178)
 مسئله 5◄مستعیر حق اجاره دادن عاریت را ندارد.
دلیل:
زیرا این کار تعدّی به امانت است؛ زیرا این کار به وی اجازه داده نشده است، پس غاصب می‌شود. (الاختیار لتعلیل المختار ج3ص57)
 مسئله 6◄اگر مستعیر عاریت را اجاره دهد و مال عاریت هلاک شود، پس معیر می‌تواند مستعیر را ضامن گردانده و از وی بگیرد و مستعیر نمی‌تواند این تاوان را از کسی بگیرد و یا اینکه معیر می‌تواند مستأجر را ضامن گردانده و از وی بگیرد و مستأجر، اگر نمی‌دانسته که عاریت است، از موجر (کسی که مال عاریت را اجاره داد) بگیرد.
دلیل:
ضامن گرداندن مستعیر به خاطر تعدّی و تصرف در کاری بدون اجازه‌ی صاحب کالا است و ضامن گرداندن مستأجر برای این است که وی مال کسی دیگر را بدون اجازه‌ی صاحبش گرفته است، پس ضامن ضامن است و اگر نمی-دانسته که این مال‌الاجاره عاریت است، ضامن نمی‌شود؛ زیرا وی به گمان این‌که آن مال ملک مستعیر بوده گرفته است. (الاختیار لتعلیل المختار ج3ص57)
 مسئله 7◄ اگر نوع استفاده از یک شیء مختلف باشد و یا نباشد، پس عاریت دادن آن به کسی دیگر در صورتی درست خواهد بود که استفاده‌کننده از آن تعیین نشده باشد و اگر نوع استفاده مختلف نباشد، پس می‌تواند عاریت دهد هرچند که استفاده‌کننده تعیین‌شده باشد.
دلیل:
زیرا عاریت، مالک گرداندن منافع یک شیء است؛ پس وقتی آن را به کسی عاریت داد، این شخص حق دارد منافع آن را به کسی دیگر بدهد ولی در اشیائی که نوع استفاده‌ی اشخاص مختلف باشد و تعیین شود، پس حق عاریت به کسی دیگر را ندارد و این به خاطر وارد نیامدن ضرر بیشتر بر معیر (عاریت دهنده) می‌باشد؛ زیرا وی برای استفاده‌ی خود شخص اجازه داده است نه کسی دیگر. (الهدایه ج3ص219)
 مسئله 8◄احکام فوق در اجاره نیز چنین است.
 مسئله 9◄اگر کسی مرکبی را عاریت بگیرد و یا به اجاره بگیرد، بدون قید اینکه چه کسی استفاده کند و یا در چه وقتی استفاده نماید، پس وی می‌تواند با آن بار بکشد و برای بار عاریت بدهد و سوار شود و دیگری را سوار کند و هرکدام از این‌ها را انجام دهد، همان کار برای مورداستفاده‌ی عاریت و اجاره تعیین می‌گردد و اگر باز بر چیزی دیگر استعمال کند ضامن می‌گردد. مثلاً اگر با آن بار حمل کرد، دیگر حق ندارد برای بار عاریت دهد.
دلیل:
زیرا با اولین کاری که با عاریت انجام داد، نوع عمل تعیین‌شده است؛ پس استفاده در کاری دیگر تعدّی محسوب می‌شود. (الهدایه ج3ص220)
 مسئله 10◄اگر زمان و نوع عمل عاریت را مطلق گذاشته شود، پس مستعیر می‌تواند هر وقت و هر نوع عملی را که می‌خواهد انجام دهد.
مطلق بودن یعنی اینکه بیان نشود که چه‌کاری را مجاز است که با عاریت انجام دهد.
 مسئله 11◄اگر زمان و نوع عمل به زمان یا عملی خاص مقید باشد، در این صورت اگر به عملی استفاده کند که از عمل مجاز سخت‌تر و زیان‌بارتر باشد، ضامن می‌گردد؛ مثلاً اگر برای حمل پنبه عاریت بگیرد و گندم بار کند ضامن می‌شود ولی اگر برای گندم عاریت بگیرد، با بار کردن پنبه ضامن نمی‌شود.
دلیل:
زیرا مستعیر (عاریت گیرنده) با عاریت گرفتن، از ملک کسی دیگر استفاده می‌کند، پس باید طبق شرط مالک عمل نماید؛ یعنی اگر بر نوع عمل یا به وقتی خاص گرداند، پس طبق همان عمل کند و اگر قیدی را نیاورده باشد، پس طبق همان اجازه عمل کند. (تبیین الحقائق ج5ص86)
و دلیل اینکه در صورت تعیین نوع عمل، در صورت استفاده در کاری سخت‌تر و بدتر ضامن می‌گردد به این خاطر است که منظور از تعیین نوع عمل حفظ عاریت می‌باشد، پس با استفاده در نوع راحت‌تر و بهتر، مالک به‌طریق‌اولی راضی خواهد بود. (البحر الرائق ج7ص282)
زمان مانند اینکه بگوید فقط در روز بار بکشد، اگر در شب بکشد ضامن می‌گردد.
 مسئله 12◄همچنین است مقید کردن اجاره به مقدار یا نوع عمل.
 مسئله 13◄اگر عاریت را به اصطبل معیر ببرد، این عمل تسلیم و پس دادن عاریت محسوب می‌شود.
دلیل:
زیرا در عرف، مردم برگرداندن به اصطبل را تسلیم به مالک محسوب می‌کنند و در صورت تحویل به مالک، باز مالک نیز آن را به اصطبل خواهد برد. (الهدایه ج3ص221)
 مسئله 14◄اگر عاریت را توسط بنده‌ی خود و یا اجیر (مزدور و کارگر) خود که قرارداد سالانه و یا ماهانه با وی بسته است بفرستد، این نیز پس دادن و تسلیم عاریت است.
دلیل:
زیرا عاریت در دست مستعیر امانت است، پس وی حق دارد که از آن توسط کسانی که در دست وی کار می‌کنند نگهداری کند و همچنین توسط کسانی که در خانواده‌ی وی هستند. (الهدایه ج3ص221)
 مسئله 15◄اگر توسط بنده‌ی صاحب عاریت و اجیر وی بفرستد نیز تسلیم محسوب می‌شود؛ فرقی ندارد که این بنده قدرت سوارشدن بر مرکب را داشته باشد و یا نداشته باشد.
دلیل:
زیرا مالک به این کار راضی است. (الهدایه ج3ص221)
 مسئله 16◄اگر عاریتی که ارزش زیادی ندارد و نفیس نیست را به خانه‌ی مالکش ببرد، تسلیم و پس دادن عاریت محسوب می‌شود.
دلیل:
زیرا در عرف در چیزهای کم‌ارزش با بردن به خانه‌ی مالک، تسلیم و برگرداندن عاریت محسوب می‌شود ولی در اشیاء قیمتی با تحویل به خود مالک، برگرداندن محسوب می‌شود. (حاشیه الشلبی علی تبیین الحقائق ج5ص89)
 مسئله 17◄اگر چنین کاری را با مال ودیعت (امانت) انجام دهد، تسلیم و پس دادن ودیعت محسوب نمی‌شود.
دلیل:
زیرا مالکِ ودیعت، آن را برای نگهداری توسط خود آن شخص به وی سپرده است؛ پس به نگهداری کسی دیگر رضایت ندارد. (تبیین الحقائق ج5ص89)
 مسئله 18◄همچنین با بردن به خانه‌ی مالک، رد و پس دادن مال غصب شده محسوب نمی‌شود.
دلیل:
زیرا وی با تعدی در اموال دیگران کالا را از دست مالکش خارج نموده است، پس فقط با تحویل به خود مالک است که معلوم می‌شود تعدّی را برداشته است. (تبیین الحقائق ج5ص89)
 مسئله 19◄عاریت گرفتن پول و طلا و نقره و مالی که وزنی است و مالی که کیلی است و مالی که عددی است، قرض محسوب می‌شود.
دلیل:
زیرا عاریت، تملیک منفعت یک شیء می¬باشد و در گرفتن این اشیاء ذکرشده، بدون مصرف خود اشیاء و بدون استهلاک آن‌ها، استفاده ممکن نیست، پس وقتی مجبور است که خود شیء را صرف کند، در معنای هبه و یا قرض خواهد بود و قرض بودن در این مسئله تعیین می¬یابد؛ به خاطر اینکه وی به‌شرط پس آوردن داده است. (الهدایه ج3ص220)
 مسئله 20◄عاریت زمین برای ساختن بنا در آن و یا برای کاشتن درخت در آن صحیح است و مالک هر وقت بخواهد می‌تواند از آن رجوع کند و مستعیر (عاریت گیرنده) را مکلّف به کندن بنا و درخت می‌کند.
دلیل:
زیرا معیر (عاریت دهنده) حق دارد هر وقت که خواست عاریت را پس بگیرد و برای این اشیاء عاریت دادن ازاین‌جهت صحیح است که مردم به این اشیاء نیاز پیدا می‌کنند و از یکدیگر می‌گیرند و ازآن‌جهت که وقتی تعیین نشده است، پس در این کار غرور (فریب خوردن) نبوده است. (البنایه ج10ص152)
 مسئله 21◄اگر در این عاریت وقت تعیین‌شده باشد و قبل از سررسید آن عاریت را پس بگیرد، آنچه مستعیر از کندن درخت و بنا متضرّر می‌شود، معیر ضامن است.
 مسئله 22◄پس گرفتن قبل از سررسید مدت توافق شده، مکروه است.
دلیل:
زیرا با تعیین وقت مستعیر را گول‌زده است و به عهد خود وفا نکرده است، پس ضرری که به مستعیر رسیده را ضامن می‌گردد. (الهدایه ج3ص220)
 مسئله 23◄اگر برای زراعت زمین را عاریت دهد، در این صورت قبل از درو حق رجوع ندارد؛ چه اینکه وقت تعیین‌شده باشد و چه اینکه تعیین نشده باشد.
دلیل:
زیرا مدت زراعت معلوم است، پس تا وقت درو ضرری به‌طرفین وارد نمی‌شود. (بدائع الصنائع ج6ص217)
 مسئله 24◄کرایه‌ی برگرداندن مال عاریت، بر عهده‌ی مستعیر (عاریت گیرنده) است.
دلیل:
زیرا برگرداندن عاریت بر وی واجب است و عاریت را برای نفع خود گرفته است، پس مخارج برگشت آن بر عهده‌ی وی می‌باشد. (الهدایه ج3ص220)
 مسئله 25◄کرایه‌ی برگرداندن مال اجاره، بر عهده‌ی موجر (اجاره دهنده) است.
دلیل:
زیرا آنچه که بر مستأجر واجب است، خالی کردن مال‌الاجاره و دست کشیدن از آن و قادر ساختن موجر بر مال خود است و آن با تخلیه حاصل می‌شود و رد بر مستأجر لازم نیست، پس مخارج آن نیز بر عهده‌ی وی نیست. (الهدایه ج3ص221)
 مسئله 26◄کرایه‌ی برگرداندن مال غصب شده بر عهده‌ی غاصب (غصب کننده) است.
دلیل:
زیرا آنچه که بر غاصب واجب است، برگرداندن و تحویل مال غصب شده به مالکش می‌باشد، پس هزینه‌ی برگشت بر عهده‌ی غاصب است. (الهدایه ج3ص221)