كِتَابُ الحَجْرِ:
مسئله 1 ◄ تعریف حجر: اعتبار داشتن قول کسی را ممنوع کردن؛ یعنی سخن شخصی غیر معتبر است.
دلیل:
حجر، در امور حکمی ممکن است نه در امور فعلی؛ زیرا قول از مسائلی است که امکان قبول یا رد داشته باشد ولی فعل وقتی واقع شود دیگر برای محجور بودنش نمی توان معنی متصور شد. (فتح باب العنایه ج7ص3)
مسئله 2 ◄ سبب حجر: طفل بودن و دیوانگی و برده بودن.
مسئله 3 ◄ افراد محجور اگر کاری یا جنایتی انجام دهند ضامن هستند؛ یعنی سخن آنان در معاملات و دیگر مواضع غیر معتبر است ولی کارهایشان ضمان دارد.
دلیل:
زیرا در ضامن گرداندن آنان احیای حق کسی است که بر وی جنایت واقعشده و دیگر اینکه جنایت واقعشده بر شخص یا بر اموال وی را نمیتوان در حکم عدم دانست؛ زیرا در این صورت باعث ابطال عصمت آنان خواهد شد. (فتح باب العنایه ج7ص3)
مسئله 4 ◄ اگر بردهای بر وجود مالی بر خودش اقرار کند تا وقت آزاد شدن به تأخیر میافتد.
دلیل:
زیرا برده مکلف و بالغ است پس اقرار وی برعلیه خود درست است ولی در حق اربابش درست نیست پس به بعد از آزادی تأخیر کرده میشود. (فتح باب العنایه ج7ص5)
مسئله 5 ◄ اگر بردهای اقرار به کاری کند که موجب حد یا قصاص میشود، در حال اجرا شود و بهوقت آزاد شدن تأخیر نشود.
دلیل:
زیرا بنده در مورد حرمت نفس آزاد محسوب می¬شود پس اقرار وی در حال معتبر است. (فتح باب العنایه ج7ص5)
و در اقرار به امری که باعث اجرای حد بر خود بنده باشد، تهمت خیانت بر اربابش نیست. (فتح القدیر ج8ص323)
مسئله 6 ◄ به خاطر نادانی و فاسق بودن و بدهکار بودن کسی را محجور کرده نشود.
دلیل:
در زمان رسولالله ﷺ فردی بود که در معاملات از دیگران فریب میخورد و این قضیه را به عرض رسولالله ﷺ رساندند و ایشان ﷺ فرمودند: وقتی معامله میکنی بگو: فریب در کار نباشد. پس رسولالله ﷺ وی را حجر نکردند. (تبیین الحقائق ج5ص193 - شرح مشکل الاثار ج12ص334)
زیرا الله ﷻ فرموده است اگر رشدی از یتیم مشاهده کردید اموالشان را به ایشان تحویل دهید. (سوره النساء آیه6) و فاسق را نوعی رشد وجود دارد و آن رشد در اموال و تجارت است و حجر مربوط به اموال است نه دین و بر کسانی بدتر از فاسق حجر نمیشود یعنی بر ذمی و کافر. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص98)
و در حجر مدیون، هدر کردن اهلیت مدیون می¬باشد و انجام دادن این کار (محجور کردن به خاطر نادانی و فاسق بودن و بدهکار بودن) به خاطر ضرر شخص یا اشخاص خاص ممنوع است. (اللباب فی شرح الکتاب ج2ص72)
مسئله 7 ◄ سه کس را از کارهایش محجور کرده میشود:
1- مفتی ماجن: کسی که به مردم حیله یاد میدهد؛ مثلاً طریقهی فرار از پرداخت زکات را یاد میدهد. (الدر المختار ج6ص147)
2- طبیب جاهل که به مردم دوای نادرست و مهلک میدهد.
3- مکاری مفلس: کرایه کش ورشکسته؛ یعنی کسی که از مردم کرایه میگیرد تا آنان را به سفر ببرد درحالیکه مرکبی ندارد.
دلیل:
زیرا «مفتی ماجن» دین مردم را فاسد میکند و «طبیب جاهل» جان مردم را و «مکاری مفلس» مال مردم را؛ پس برای دفع شر اینان از سر مردم از عملشان محجور میشوند. (المبسوط للسرخسی ج24ص157)
مسئله 8 ◄ اگر شخصی غیر عاقل به سن بلوغ برسد، اموالش را تا بیستوپنجسالگی به وی تحویل نشود و اگر خودش دست به تصرف بزند تصرفش صحیح است و بعد از بیستوپنجسالگی درهرصورت به وی تحویل داده شود.
دلیل:
زیرا منع تصرف وی به خاطر تربیت وی و آموختن آداب میباشد پس وقتی در سن بیستوپنجسالگی تربیت قبول نکند دیگر در غالب امور امیدی به تأدیب وی نیست پس فایدهای در منع تصرف وی نیست و در اوایل بلوغ منع میشود؛ زیرا اثر کودکی در وی موجود است و ممکن است با گذشت زمان درست شود. (الهدایه ج3ص279)
مسئله 9 ◄ قاضی «مدیون» را به خاطر بدهیاش زندانی کند و بدهی از نوع درهم را از درهمهایش بدهد و بدهی از نوع دینار را از دینارهایش بدهد و درهم و دینار را برای بدهی¬های دیگرش فروخته شود؛ یعنی اگر دینار داشته باشد و بدهیاش به درهم باشد پس دینار را فروخته شود و بدهیاش پرداخت شود.
دلیل:
حبس به خاطر حق طلبکاران و دفع ظلم بدهکار است و به طلبکار درهم از دراهم وی داده شود؛ زیرا خود طلبکار نیز حق دارد حق خود را بگیرد پس برای قاضی نیز حق تعیین ثابت است و درهم و دینار ازلحاظ ثمن بودن (پول بودن) از یک جنس می¬باشند. (الهدایه ج3ص282)
مسئله 10 ◄ اموال غیر درهم و دینار و زمین بدهکار فروخته نشود.
دلیل:
زیرا آنچه بر مدیون واجب است همان ادای بدهی است و برای ادای بدهی فروش اموال تنها راهکار نیست بلکه راه-های دیگری نیز متصور است؛ و این قول امام اعظم (رض) است و امامین (رض) گویند که برای ادای بدهی اموال مدیون را فروخته شود. (الهدایه ج3ص282)
مسئله 11 ◄ اگر کسی ورشکست شود و یکی از طلبکاران متاعی را به وی فروخته باشد و مدیون قبض کرده باشد و آن متاع موجود باشد، فروشندهی این متاع با دیگر طلبکاران مساوی است و نمیتواند که متاع را خودش بردارد بلکه مثل بقیه است.
دلیل:
زیرا ورشکسته بودن باعث فسخ عقد نمیشود بلکه به خاطر نداشتن اموال نمیتواند بدهیاش را بپردازد پس این شخص نیز مثل بقیه طلبکاران طلبکار است نه صاحب حق فسخ عقد. (الهدایه ج3ص284)
مسئله 12 ◄ علامت بالغ شدن پسر: 1- احتلامی شدن: بهاصطلاح شیطانی شدن و یا در خواب جماع کردن و خواب جنسی دیدن. 2- حامله کردن. 3- انزال منی.
مسئله 13 ◄ علامت بلوغ دختر: 1- احتلامی شدن. 2- حیض دیدن. 3- انزال منی. 4- حامله شدن.
مسئله 14 ◄ اگر در پسر و دختر هیچیک از این علامات یافت نشود پس وقتی پانزدهساله شدند حکم به بلوغ هر دو میشود و به این قول فتوا داده میشود.
دلیل:
قرآن کریم: و هنگامیکه اطفال شما به بلوغ برسند. (سوره النور آیه59) و اصل در بلوغ انزال منی است و این قول اجماع فقهاء است و خلافی در آن نیست و بلوغ دختر با حیض و یا حامله شدن و یا با احتلامی شدن است و در این نیز خلافی نیست. (البنایه ج11ص109)
و در غالب انسانها هر دو یعنی دختر و پسر تا پانزدهسالگی به بلوغ میرسند. (درر الحکام ج2ص275)
مسئله 15 ◄ کمترین سن بلوغ برای پسر دوازده سال است و برای دختر نه سال پس اگر در این سن اقرار به بلوغ کنند تصدیق کرده شود.
دلیل:
زیرا در این سنین برای بعضی از پسران و دختران بلوغ حاصل میشود. (درر الحکام ج2ص275)