شبهه ی دوازدهم: اولین انبیاء و آخرین آنها:
اولين پيامبر حضرت آدم (ع) و آخرین آنها حضرت رسول الله ﷺ می باشد و بین آنها انبیاء بسیار گذشته اند که عدد آنها معلوم نیست:
يكي ديگر از گمراهي هاي وهابيت انكار نبوّت حضرت آدم (ع) و انبياء ديگر تا حضرت نوح (ع) می باشدكه با اين كار مشكل می شود گفت كه اينان در دين اسلام باقي بمانند؛ زيرا انكار يكي از انبياء كفر می باشد؛ به دليل آيه ي شريفه:
*إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا (150) أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا (151). (النساء آیه 150و151)
كسانى هستند كه به الله ﷻ و پيامبرانش كافر مىشوند و مىخواهند ميان الله ﷻ و پيامبرانش جدايى افكنند و مىگويند كه بعضى را مىپذيريم و بعضى را نمىپذيريم و مىخواهند در اين ميانه راهى برگزينند. (150) اينان در حقيقت كافرانند و ما براى كافران عذابى خوار كننده آماده ساختهايم. (151)*
پس واي بر آنها كه كار آنها به كجا كشيده است.
و دليل آنها براي اينكار اين است كه در آيه اي از قرآن آمده است:
*إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا (163). (نساء آیه 163)
ما به تو وحى كرديم همچنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كردهايم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبطها – نبیرگان- و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى كردهايم و به داود زبور را ارزانى داشتيم.*
و می گويند كه چون در اينجا از نوح (ع) شروع كرده است، پس اول انبياء نوح (ع) می باشد و با اينكار، انبياء قبل ايشان را انكار می كنند. در جواب آنان بايد گفت:
1) هيچ دليلي در اين آيه براي آنان نيست؛ زيرا در اينجا الله ﷻ التزام نكرده است كه انبياء را از اول تا آخر بگويد بلكه می گويد وحيي كه ما بر تو می فرستيم مانند وحي نوح (ع) و انبياء پس از وی می باشد. هيچ اشاره اي به اوّلين بودن نوح (ع) نشده است و تنها حكمي كه در اينجا می توان از آيه استخراج كرد اين است كه طريقه ي وحي به حضرت رسول الله ﷺ مانند طريقه ي وحي به نوح (ع) و مابعد آنان می باشد.
2) هيچ دوراني از بشريت از انبياء خالي نبوده و هميشه براي آنان نذير - بیم دهنده- بوده است. به دليل آيه ي شريفه:
*إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ (24). (سوره فاطر آیه 24)
ما تو را به حقّ به رسالت فرستاديم تا مژده دهى و بيم دهى و هيچ ملّتى نيست مگر آن كه به ميانشان بيم دهندهاى بوده است. *
قطعاً آدم (ع) با فرزندانش امّتي براي خود بوده اند و قطعاً الله ﷻ آنان را به حال خود رها نكرده و قطعاً در زمان حضرت آدم (ع) نبي دیگري نبوده، پس حضرت آدم (ع) اوّلين پيامبر از بشر می باشد.
3) *إنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ و نُوحاً و آلَ إِبْراهيمَ و آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ (33). (سوره آل عمران آیه 33)
هر آئينه الله ﷻ برگزيد آدم و نوح را و كسان ابراهيم و كسان عمران را بر عالم ها.*
كه در اينجا برگزيدن يعني برگزيدن براي نبوّت می باشد. (تفسير طبري - بيضاوي - ابو سعود - قرطبي - الشوكاني)
و يا به تقدير مضاف يعني دين آن ها را. (تفسير الرازي)
و معلوم است كه اگر ديني بخواهد وجود داشته باشد بايد رسولي باشد و دين آدم (ع) گفته است، پس آدم (ع) نبي می باشد.
4) حديث رسول الله ﷺ:
*قال: قلت: يا رسول الله آدم أنبي كان؟ قال: نعم نبي. مكلم. (مسند امام احمد ج6ص226- مجمع الزوائد ج8ص364 - مصنف ابن ابي شيبة ج8ص348 - مسند الطيالسي ج1ص250 - جامع المسانيد و المراسيل ج9ص110 - مشكاة المصابيح ج251 - كنزالعمال ج1ص2526 - معجم الطبراني الكبير ج8ص217- المسند الجامع الصلاة - شعب الايمان ج1ص147 - مسند البزار ج9ص426 - صحيح ابن حبان ج1ص207)
راوي گويد: به رسول الله ﷺ گفتم: آيا حضرت آدم (ع) نبي بود؟ حضرت جواب دادند: بله. نبي و مكلّم بودند - مكلّم در اينجا كسي كه با الله ﷻ بدون واسطه صحبت كرده است- .*
تفتازانی در شرح عقائد نسفیه از کتب درسی حوزه های علمیه اهل سنت خصوصاً ترکمن صحرا آورده است:
وأول الأنبياء آدم عليه السلام وآخرهم محمد صلى الله عليه وسلم؛ أما نبوة آدم عليه السلام فبالكتاب الدال عل أنه قد أمر ونهى مع القطع بأنه لم يكن في زمنه نبي آخر، فهو بالوحي لا غير، وكذا بالسنة والإجماع فإنكار نبوته على ما نقل عن البعض يكون كفراً.
ترجمه: اولین انبیاء حضرت آدم (ع) است و آخرین آن ها حضرت محمد ﷺ است؛ و اما نبوت حضرت آدم (ع)، پس دلیل آن از قرآن این است که حضرت آدم (ع) امر و نهی داشته است و قطعاً می دانیم که در زمان آن حضرت (ع) نبی دیگری نبوده است پس این امر و نهی به طریق وحی بوده است نه چیزی دیگر و همچنین نبوت ایشان (ع) با سنت و اجماع ثابت است پس انکار نبوت وی چنانچه از بعضی روایت شده است، کفر خواهد بود.