نام : کتاب احسان المحسن بإحسان خاتم الانبیاء
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 6

طریقت

طریقت:
با این مقدمه و با امید به نتیجه بخش بودن این تحقیق، در اول تعریف کوتاهی از تصوّف می آوریم و بعد از آن به بدعت هائي كه به نام صوفيه انجام مي شود را با خلاصه ای توضیح به آیه های قرآن و تفاسیری که در این باره آمده موکول می کنیم. براي تعريف تصوّف سري به قرآن واحاديث نبوي مي زنيم و نگاهي به آن مي اندازيم باشد كه راهنماي ما شود.
در بدو امر به حديث شريف رسول الله ﷺ بر مي خوريم كه ايمان و اسلام و احسان را تعريف مي كند و مي فرمايد:
*عن عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، قَالَ: بَيْنَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ ذَاتَ يَوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَيْنَا رَجُلٌ شَدِيدُ بَيَاضِ الثِّيَابِ، شَدِيدُ سَوَادِ الشَّعَرِ، لاَ يُرَى عَلَيْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلاَ يَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ، حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِيِّ. فَأَسْنَدَ رُكْبَتَيْهِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ، وَوَضَعَ كَفَّيْهِ عَلَى فَخِذَيْهِ، وَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ! أَخْبِرْنِي عَنِ الإِسْلاَمِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه وسلم: «الإِسْلاَمُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ الله وَأَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ، وَتُقِيمَ الصَّلاَةَ، وَتُؤْتِي الزَّكَاةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَيْتَ، إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلاً» قَالَ: صَدَقْتَ. قَالَ فَعَجِبْنَا لَهُ، يَسْأَلُهُ وَيُصَدِّقُهُ. قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الإِيمَانِ!. قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِالله، وَمَلاَئِكَتِهِ، وَكُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْيَوْمِ الآخِرِ، وَتُؤْمنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ» قَالَ: صَدَقْتَ. قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ الإِحْسَانِ؟. قَالَ: «أَنْ تَعْبُدَ الله كَأَنَّكَ تَرَاهُ. فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ، فَإِنَّهُ يَرَاكَ». قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنِ السَّاعَةِ؟. قَالَ: «مَا الْمَسْؤُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ» قَالَ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَمَارَتِهَا. قَالَ: «أَنْ تَلِدَ الأَمَةُ رَبَّتَهَا. وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ، الْعَالَةَ، رِعاءَ الشَّاءِ، يَتَطَاوَلُونَ فِي الْبُنْيَانِ». قَالَ ثُمَّ انْطَلَقَ. فَلَبِثْتُ مَلِيّا. ثُمَّ قَالَ لِي: «يَا عُمَرُ! أَتَدْرِي مَنِ السَّائِلُ؟» قُلْتُ: الله وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَال«فَإِنَّهُ جِبْرِيلُ. أَتَاكُمْ يُعَلِّمُكُمْ دِينَكُمْ». (صحيح مسلم ج1ص134- مسند امام احمدج1ص84- سنن ابي داود ج12ص459)
از حضرت عمر (رض): روزي ما نزد رسول الله ﷺ بوديم. در اين هنگام مردي با لباسي خيلي سفيد و موهايي سياه بر ما وارد شد و اصلاً بر وي اثري از اينكه مسافر باشد نبود. و كسي از ما نيز او را نمي شناخت. پيش رسول الله ﷺ آمد و زانو به زانو با ايشان نشست و دستان خود را بر زانوي رسول اللهﷺ گذاشت و گفت: اي محمّد به من از اسلام خبر ده؟ (به من بگو اسلام چيست؟) رسول الله ﷺ جواب دادند؛ اسلام اين است كه شهادت دهي و گواه باشي كه هيچ الهي غير از الله ﷻ نيست و محمد ﷺ پيامبر او است و نماز بر پاداري و زكات دهي و رمضان را روزه بگيري و اگر استطاعت داشتي، حج بجاي آوري. آن مرد جواب داد: راست گفتي. حضرت عمر (رض) گفت: ما از اين كار وي كه هم مي پرسد و هم تصديق مي كند تعجب كرديم. باز آن مرد پرسيد به من از ايمان خبر ده؟ رسول الله ﷺ جواب دادند: ايمان اين است كه، الله ﷻ را باور كني و فرشتگان الله ﷻ را و كتب آسماني وي را و پيامبران وي را و قيامت را و اينكه ايمان آوري به اينكه خير و شر از الله ﷻ است. آن مرد جواب داد: راست گفتي. باز آن مرد پرسيد به من از احسان خبرده ؟ رسول الله ﷺ جواب دادند: احسان اينكه الله ﷻ را عبادت كني طوري كه انگار او را مي بيني گرچه تو او را نمي بيني ولي او تو را مي بيند. باز آن مرد پرسيد به من از قيامت خبر ده؟ رسول الله ﷺ جواب دادند: در باره ی قيامت، سؤال شونده از سؤال كننده عالم تر نيست. پس آن مرد گفت پس از علامات قيامت خبر ده؟ رسول الله ﷺ فرمودند: از علامتهاي آن اينكه كنيزان و اولاد آنها زياد خواهد شد طوري كه كنيز مالك خود را به دنيا خواهد آورد (و يا اينكه زنان بر مردان غالب خواهند شد) و اينكه كساني را كه هيچ نداشتند ببيني كه در خانه هاي بزرگ به تفاخر مشغولند وكبر مي ورزند. حضرت عمر (رض) فرمودند: بعد از آن مرد رفت. مدتي نشستيم بعد رسول اللهﷺ فرمودند اي عمر سائل را (سؤال كننده را) شناختي؟ گفتم الله ﷻ و رسول وي ﷺ عالمند. رسول الله ﷺ فرمودند: او جبرئيل (ع) بود و آمده بود كه دين را به شما بياموزد.*
با تفكر در اين حديث مي توان به اين نتيجه رسيد كه تصوّف يعني احسان و احسان يعني اينكه الله ﷻ را عبادت كني مانند آنكه او را مي بيني. پس: 1) تصوّف بايد عبادت باشد. 2) عبادت الله ﷻ باشد. 3) مانند كسي عبادت كني كه الله ﷻ را مي بيند. 
*قال رَسُولُ اللَّهِ: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَعَلا يَقُولُ: مَنْ عَادَى لِي وَلِيّاً، فَقَدْ آذَانِي، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَمَا يَزَالُ يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ، كنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا. فَإِنْ سَأَلَنِي عَبْدِي، أعْطَيْتُهُ، وَإِنِ اسْتَعَاذَنِي، أَعَذْتُهُ، وَمَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ تَرَدُّدِي عَنْ نَفْسِ المُؤْمِنِ، يَكْرَهُ المَوْتَ وَأكْرَهُ مَسَاءَتَهُ». (صحيح ابن حبان ج1ص202 - سنن الكبري للبيهقي ج5ص156)
حديث قدسي: الله تعالي فرمودند: هر كس ولي مرا دشمن بداند همانا مرا اذيت كرده است، بنده ی من به من نزديك نمي شود مانند آنچه كه نزديك شده است با اداي فرائض (تا فرايض را به جا نياورد به من نزديك نمي شود) و با اداي نوافل بنده به من نزديك و نزديكتر مي شود تا اينكه من او را دوست خود گيرم و وقتي دوست وي شدم پس من براي وي گوش و چشم و زبان و دست خواهم بود، پس اگر چيزي خواست به او عطاء كنم و اگر پناه خواست، پناه دهم. در انجام چيزي ترديد نكردم مانند ترديدي كه براي گرفتن جان مؤمن كردم. وي مرگ را ناخوش دارد و من هم ناخوشنودم از اذيت شدن وي.* 
اين حديث تكليف به شريعت را طوري مي نماياند كه اگر آن را انجام ندهيم به هيچ وجهي نمي توانيم به رضایت الله ﷻ برسیم و با انجام دادن فرایض و اضافه کردن نوافل به آن و خواستن رضایت الله ﷻ انسان را به دوستی با الله ﷻ می رساند و نوافل همان عبادات و کارهایی است که پیامبر ﷺ آنها را انجام می داده یا بر آنها دستور داده است. و این یعنی طریقت. یعنی کارهایی که پیامبر ﷺ انجام داده.
چه كسي بايد بگويد كه فلان عمل عبادت است و فلان چيز عبادت نيست؟ جواب آن معلوم است، آن را بايد الله ﷻ بگويد نه كسي ديگر. حتّي حضرت رسول الله ﷺ نیز نمي تواند بگويد كه چه چيزي عبادت است مگر با وحي از طرف الله ﷻ. چه رسد به غير رسول اللهﷺ.
پس بايد موافق شرع اسلام بود و غير اين بر باطل است.
و از آنجا كه ديدن الله ﷻ بعد از مرگ براي مؤمنان ثابت است پس بايد كه قبل از مرگ طبيعي مُرد. يعني خود را مانند مرده در نظر گرفته. موتوا قبل أن تموتوا (مرقاة المفاتيح ج9ص53) و از مال و مقام دنيا دست كشيد. پس كسي كه بخاطر مال و مقام دست به هر كاري مي زند، آيا مي توان وي را محسن و صوفي دانست. پس تصوّف ادعاء نيست؛ زيرا مرده خود را به خاك تبديل مي كند؛ پس اي صوفي اين تكبّر از كجاست.
به بیان دیگر: شریعت شرط است؛ طریقت ترک است؛ و حقیقت مرگ. (این سخن را یکی از بزرگان دین به نام الحاج حبیب الله قاری یزدانی (حاج ایشان) در دست نوشته ای که از ایشان باقی است به حضرت امام جعفر صادق (قدس سرّه) منتسب می کند.)
(شرط: یعنی باید به آن پایبند بود؛ بدون شریعت و پایبندی به آن، راه رفتن در راه طریقت امکان ندارد؛ ترک: یعنی فرار از شبهات؛ شبهه: چیزی که در آن احتمال ناروا بودن و درست نبودن باشد. و چیزهایی که ناروا می باشد را حرام گویند، مثل زنا و خمر و ربا و وام و عمل لوط؛ مرگ: یعنی خود را نیست دانستن. خود را در برابر الله ﷻ چیزی ندانستن مثل مرده بی آزار بودن و تسلیم الله ﷻ بودن).
حكايت موسي (ع) و جادوگران را بياد آوريد كه در آن مردم موسي (ع) و جادوگران را به يك چشم مي ديدند (زيرا هر دوي اينها كارهاي عجيب از آنها سر مي زد) و مي گفتند كه ببينيم كدام يك پيروز خواهد شد. در حالي كه حضرت موسي (ع) از نزد الله ﷻ آمده بود و بر حقّ بود و جادوگران مخالف وي و بر باطل بودند و ديديد كه در آخر موسي (ع) پيروز شد و جادوگران از كار خود توبه كردند و ايمان آوردند. پس بر ماست كه مواظب باشيم و آگاه باشيم كه دنبال جادوگر نرويم و دنباله رو موسي (ع) باشيم. (براي اطلاع از بحث بين موسي (ع) و جادوگران به قرآن رجوع شود خصوصاً سوره طه). 
*التصوف: مص تصوف إذا صار صوفيا. الصدق مع الله، والتحرر من سطوة الدنيا، وحسن التعامل مع الناس. هذا هو المشروع منه. وما أدخله بعضهم من انحراف عن القرآن والسنة من وحدة الوجود، والحلول، وسقوط التكاليف ونحوها، فهو كفر وزيغ وضلال. (معجم لغة الفقهاء ج1ص133)
تَصَوَّفَ: به كسي كه صوفي شود، گفته مي شود. صدق با الله ﷻ (رو راست بودن با الله ﷻ)، خود را از دنيا (ماديات) آزاد كردن و خوشرويي و احسان به مردم و اين است آنچه مشروع است از تصوّف. آنچه كه بعضي به تصوّف اضافه كرده اند چيزهايي كه انحراف از قرآن و سنّت است مانند وحدت وجود (با الله ﷻ يكي شدن) و حلول (اينكه الله ﷻ در من حلول كرد) و اينكه مي گويند از ما تكليف (آنچه شرع به آن امر يا نهي كرده است) ساقط است و مانند اينها، پس آن كفر و گمراهي است.*
تصوّف در حقیقت: از شبهه فرار کردن و عامل به شریعت بودن به طور کامل و ادامه دادن سنّت رسول الله ﷺ و صادق بودن و اخلاق حسنه داشتن در بین مردم می باشد. 
گفتیم تصوّف یعنی از شبهه فرار کردن. ولی شبهه چیست؟ شبهه یعنی احتمال در امری است که امکان حرام یا بدعت یا مخالف سنّت بودن آن امر برود و کسانی که به عنوان اهل عرفان شناخته می شوند در امر دین و اخلاق و رفتار، کتاب الله ﷻ و سنّت رسول اللهﷺ  را برپا می دارند و نسبت به بقیه ی افراد بیشترین پایبندی را به احکام الهی و سنّت رسول اللهﷺ  باید داشته باشند.
*بایزید بسطامی می گوید: شهرت مردی را شنیدم که می گفتند در زهد و تقوی سرآمد زمان است، به دیدن او راغب شدم، یکی از یاران را گفتم مرا به نزد او راهنمایی کند، وقتی به خانه ی او رسیدیم، دیدیم از خانه خارج شد و به سوی مسجد رفت. بدنبال او داخل مسجد شدیم، دیدم در حالی که رو به قبله ایستاده بود، آب دهان بر زمین انداخت، او را سلام نگفتم و به دوستم گفتم بر گردیم، گفت مگر تو به دیدن این شخص نیامده ای، جواب دادم بلی، امّا او را دیدم که رو به قبله آب دهان خارج کرد و از آداب رسول الله ﷺ اطاعت نکرد، او را زاهد واقعی نمی دانم، چه هر کس یکی از سنّت های پیغمبر را ترک گوید، نمی تواند ادعای زهد و تقوی داشته باشد؛ و بدون اینکه کلمه ای با او سخن بگویم از مسجد خارج شدیم.
همچنین وی می گوید: اگر کرامت شخص به جایی رسد که بر هوا بپرد، بدین عمل او نتوان اعتماد كرد، تا اینکه تحقیق کنیم در مقابل اوامر و نواهی شریعت چگونه رفتار می کند.* (کتاب فتح الرّبانی عبدالقادر گیلانی ص9و10)
بله؛ طریقت یعنی در همه حال نگه داشتن احترام و تواضع در برابر الله ﷻ. یعنی در همه حال به یاد الله ﷻ بودن و وفق دادن زندگی به طریقی که الله ﷻ آن را بهتر و شایسته تر می داند.
و بیعت کردن یعنی کسی را که در علم و عمل به گفتار الله ﷻ و سنّت رسول اللهﷺ  پایبند و از شریعت اسلام بیرون نیست را، به عنوان راهنما و پیر خود برگزیدن تا با کمک وی راههایی را که او برای رسیدن به الله ﷻ طی کرده تو نیز انجام دهی و رضایت و خشنودی الله ﷻ و رسولش ﷺ را به دست آوری.
شرایط بیعت: *يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (12). (سوره ممتحنه آیه 12)
ای پیامبر اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بیعت کنند، بدین شرط که هیچ کس را با الله ﷻ شریک نکنند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و فرزندی را که از آن شوهرشان نیست به درو غ به او نسبت ندهند و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان آمرزش بخواه که الله ﷻ آمرزنده و مهربان است.*
این است شرایط بیعت. بیعت کردن خارج شدن از شریعت نیست بلکه عمل به آن می باشد.
نکته:[و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند]. در اینجا الله ﷻ دستور می دهد که ای مسلمان، اگر پیامبر ﷺ نیز دستوری خلاف معروف بدهد از او اطاعت نکن و ما را در برابر تمام کارهایمان در شریعت مسئول می کند.
ما می دانیم که پیامبر عزیزمان هیچ وقت ما را به خلاف معروف راهنمایی نمی کند؛ زیرا خود الله ﷻ می گوید که: [او با هوای نفس سخن نمی گوید] و این حکم شامل ماست که اگر هر کس خلاف شریعت دستور و امر نماید، هر چند او پیامبر باشد یا اولیاء الله یا پیر یا عالم باشد، از او اطاعت مکن. 
*يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ. (119). (سوره توبه آیه 119)
ای کسانی که ایمان آوردید، از الله ﷻ بترسید و با راستگویان باشید.*
یعنی همنشینی با صادقان را برگزیدن و ادامه دادن راه آنها برای رسیدن به سعادت و رضایت الله ﷻ را به دست آوردن و این رضایت در صورتی به دست می آید که تنها راهی را که الله ﷻ گفته است را، انتخاب کنیم و بر راههای دیگر نرویم که راههای دیگر به سوی گمراهی است:
*وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (153). (سوره انعام آیه 153)
و این است راه راست من. از آن پیروی کنید و به راههای گوناگون مروید که شما را از راه الله ﷻ پراکنده می سازد. اینهاست آنچه الله ﷻ شما را بدان سفارش می کند. شاید پرهیزگار شوید.*
*وقال سيدي القطب الرباني الشيخ عبد القادر الكيلاني قدس سره: جميع الأولياء لا يستمدون إلا من كلام الله تعالى ورسوله صلى الله عليه وسلّمولا يعملون إلا بظاهرهما. (تفسیر آلوسی سوره ی کهف ذیل آیه ی82)
عبدالقادر گيلاني (قدس سره) مي فرمايند: همه ی اولياء استمداد نمي كنند به غير از كلام الله ﷻ و سنّت رسولش  ﷺ، و عمل نمي كنند مگر بر ظاهر آيات و احاديث. (مثل همه ی مسلمانان فقط به ظاهر شرع عمل مي كنند و نمي گويند كه مثلاً شما با ظاهر كار داريد ما با باطن. يعني نماز مي خوانند و تكاليف ديگر را انجام مي دهند و هيچ گاه خود را از قيد شريعت آزاد نمي بينند).*
*وقال سيد الطائفة الجنيد قدس سره: الطرق كلها مسدودة إلا على من اقتفى أثر الرسول عليه الصلاة والسلام. وقال أيضاً: من لم يحفظ القرآن ولم يكتب الحديث لا يقتدي به في هذا العلم لأن علمنا مقيد بالكتاب والسنة. (تفسیر آلوسی سوره ی کهف ذیل آیه ی82)
جنيد بغدادي (قدّس سرّه) هم مي فرمايند: همه ی راهها بسته است مگر بر كسي كه طريقت رسول الله عليه الصلاة والسلام را در پيش گيرد و باز مي فرمايند: هر كس كه قرآن را حافظ نباشد و حديث ننوشته باشد در اين علم (تصوّف) به وي اقتداء نتوان كرد؛ زيرا علم ما بسته به قرآن و سنّت است.*
*وقال السرى السقطي: التصوف اسم لثلاثة معان وهو لا يطفىء نور معرفته نور ورعه ولا يتكلم بسر باطن في علم ينقضه عليه ظاهر الكاتب ولا تحمله الكرامات على هتك محارم الله، وقال أيضاً قدس سره: من ادعى باطن علم ينقضه ظاهر حكم فهو غالط. (تفسیر آلوسی سوره ی کهف ذیل آیه ی82)
سری سقطی می گوید: تصوّف اسمي است براي سه معني و آن اينكه نور معرفت وي، نور پرهيزگاري وي را خاموش نكند (با ديدن چيزي از پرهيزگاري دست نكشد) و از سِرّ باطن حرفي نمي زند كه با ظاهر كتاب الله مخالف باشد و ديدن كرامت، باعث زير پا گذاشتن حرام هاي الله ﷻ نشود. و باز گويد كه: هر كسي ادعاي علم باطني كند علمي كه حكم ظاهر آن را نقض كند پس وي به راه اشتباه رفته است (به غلط رفته است).*
*وقال أبو الحسين النوري: من رأيته يدعي مع الله تعالى حالة تخرجه عن حد العلم الشرعي فلا تقربه ومن رأيته يدعي حالة لا يشهد لها حفظ ظاهر فاتهمه على دينه. (تفسیر آلوسی سوره ی کهف ذیل آیه ی82)
أبو الحسين النوري گويد: اگر كسي را ديدي كه براي خود درجه اي از سوی الله ﷻ ادعاء مي كند كه با آن از حد علم شرعي خارج است، پس به وي نزديك نشويد. و اگر كسي را ديديد كه حالتي را براي خود ادعاء مي كند ولي ظاهر شرع را رعايت نمي كند، پس وي را به دين خود متهم كنيد (ديندار ندانيد).*
*وقال أبو سعيد الخراز: كل فيض باطن يخالفه ظاهر فهو باطل. (تفسیر آلوسی سوره ی کهف ذیل آیه ی82)
 أبو سعيد الخراز گويد: هر فيض باطني (چيزي كه از طريق غير مادي مي رسد) كه مخالف ظاهر شرع باشد آن باطل است.*
و به اتفاق كامل علماء استقامت در شرع بزرگترین کرامت است و بزرگترین درجه ی اولیایی را در آن می بینند.
ما در میان خود علمایی داشتیم که در شریعت و عرفان سرآمد علماء بودند و کسانی مانند الحاج مقصود آخوند یزدانی، نظر آخوند ماهری، سلطان محمّد آخوند حبيبلي، اُراز آخوند محمّدی، حبیب الله قاری یزدانی (حاج ایشان)، آتا نیاز آخوند بخارایی و ... دیگر علماء بوده اند که همه دیده اند که ایشان هم از نظر علم و هم از نظر تقوا سرآمد بوده اند و در طول عمر مردم را راهنمایی و به راه راست هدایت کرده اند. و برای ما بهتر و پسندیده است که از راهی که آنها رفته اند پیروی کنیم، زیرا همه یقین داریم که ایشان خلاف شرع مصطفی ﷺ نکرده اند.