الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
وَالصَّلَاةُ والسَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ
وَعَلَى آلِهِ وَأصْحَابِهِ وَمَنْ تَبِعَهُمْ بِإحْسَانٍ إلَى يَوْمِ الدِّينِ
أمَّا بَعْدُ
فراموش کردن قرآن چندین معنی میتپاند داشته باشد که بالاترین آن فراموشی حفظ آن بعد حفظ کردن است و دیگری اصلا نتواند تلاوت کند.
و بعضی فراموشی به معنی کلا از یاد بردن را جزو کبایر شمرده آن. که البته قول هیچ یک از ایمه ی مجتهدین نمیباشد و قول علما است.
در هر صورت حفظ قرآن، فضیلتی بسیار بزرگ است که نباید بعد از به دست آوردن از دست داده شود.
و خواندن قرآن در حدی که فرایض نماز مثل حمد و یک سوره بر هر شخصی فرض است و باقی آن فرض کفایه است یعنی اگر بعضی بر آن اقدام کنند از دیگران ساقط میشود.
و اگر فراموشی عمدی و از روی ترک تعظیم باشد از گناهان کبیره خواهد بود.
و اگر بدون عذر باشد از گناهانی است که از گناهان صغیره گناهش بیشتر خواهد بود.
(ﺃﻋﻈﻢ ﻣﻦ ﺳﻮﺭﺓ) ، ﻣﻦ ﺫﻧﺐ ﻧﺴﻴﺎﻥ ﺳﻮﺭﺓ ﻛﺎﺋﻨﺔ (ﻣﻦ اﻟﻘﺮﺁﻥ) ، ﻓﺈﻥ ﻗﻠﺖ: ﻫﺬا ﻣﻨﺎﻑ ﻟﻤﺎ ﻣﺮ ﻓﻲ ﺑﺎﺏ اﻟﻜﺒﺎﺋﺮ، ﻗﻠﺖ: ﺇﻥ ﺳﻠﻢ ﺃﻥ ﺃﻋﻈﻢ ﻭﺃﻛﺒﺮ ﻣﺘﺮاﺩﻓﺎﻥ، ﻓﺎﻟﻮﻋﻴﺪ ﻋﻠﻰ اﻟﻨﺴﻴﺎﻥ ﻷﺟﻞ ﺃﻥ ﻣﺪاﺭ ﻫﺬﻩ اﻟﺸﺮﻳﻌﺔ ﻋﻠﻰ اﻟﻘﺮﺁﻥ، ﻓﻨﺴﻴﺎﻧﻪ ﻛﺎﻟﺴﻌﻲ ﻓﻲ اﻹﺧﻼﻝ ﺑﻬﺎ، ﻓﺈﻥ ﻗﻠﺖ: اﻟﻨﺴﻴﺎﻥ ﻻ ﻳﺆاﺧﺬ ﺑﻪ، ﻗﻠﺖ: اﻟﻤﺮاﺩ ﺗﺮﻛﻬﺎ ﻋﻤﺪا ﺇﻟﻰ ﺃﻥ ﻳﻔﻀﻲ ﺇﻟﻰ اﻟﻨﺴﻴﺎﻥ، ﻭﻗﻴﻞ: اﻟﻤﻌﻨﻰ ﺃﻋﻈﻢ ﻣﻦ اﻟﺬﻧﻮﺏ اﻟﺼﻐﺎﺋﺮ، ﺇﻥ ﻟﻢ ﺗﻜﻦ ﻋﻦ اﺳﺘﺨﻔﺎﻑ ﻭﻗﻠﺔ ﺗﻌﻈﻴﻢ، ﻛﺬا ﻧﻘﻠﻪ ﻣﻴﺮﻙ ﻋﻦ اﻷﺯﻫﺎﺭ، (ﺃﻭ ﺁﻳﺔ ﺃﻭﺗﻴﻬﺎ) ، ﺃﻱ: ﺗﻌﻠﻤﻬﺎ (ﺭﺟﻞ) ، ﻭﻓﻲ ﻧﺴﺨﺔ اﻟﺮﺟﻞ، ﻭﺃﻭ ﻟﻠﺘﻨﻮﻳﻊ (ﺛﻢ ﻧﺴﻴﻬﺎ) ، ﻗﺎﻝ اﻟﻄﻴﺒﻲ: ﺷﻄﺮ اﻟﺤﺪﻳﺚ ﻣﻘﺘﺒﺲ ﻣﻦ ﻗﻮﻟﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ: {ﻛﺬﻟﻚ ﺃﺗﺘﻚ ﺁﻳﺎﺗﻨﺎ ﻓﻨﺴﻴﺘﻬﺎ ﻭﻛﺬﻟﻚ اﻟﻴﻮﻡ ﺗﻨﺴﻰ} [ﻃﻪ: 126] ﻳﻌﻨﻲ ﻋﻠﻰ ﻗﻮﻝ ﻓﻲ اﻵﻳﺔ، ﻭﺃﻛﺜﺮ اﻟﻤﻔﺴﺮﻳﻦ ﻋﻠﻰ ﺃﻧﻬﺎ ﻓﻲ اﻟﻤﺸﺮﻙ، ﻭاﻟﻨﺴﻴﺎﻥ ﺑﻤﻌﻨﻰ ﺗﺮﻙ اﻹﻳﻤﺎﻥ، ﻭﺇﻧﻤﺎ ﻗﺎﻝ: ﺃﻭﺗﻴﻬﺎ ﺩﻭﻥ ﺣﻔﻈﻬﺎ ﺇﺷﻌﺎﺭا ﺑﺄﻧﻬﺎ ﻛﺎﻧﺖ ﻧﻌﻤﺔ ﺟﺴﻴﻤﺔ ﺃﻭﻻﻫﺎ اﻟﻠﻪ ﻟﻴﺸﻜﺮﻫﺎ، ﻓﻠﻤﺎ ﻧﺴﻴﻬﺎ ﻓﻘﺪ ﻛﻔﺮ ﺗﻠﻚ اﻟﻨﻌﻤﺔ، ﻓﺒﺎﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﻫﺬا اﻟﻤﻌﻨﻰ ﻛﺎﻥ ﺃﻋﻈﻢ ﺟﺮﻣﺎ، ﻭﺇﻥ ﻟﻢ ﻳﻌﺪ ﻣﻦ اﻟﻜﺒﺎﺋﺮ، ﻭاﻋﺘﺮﺿﻪ اﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﻭﻗﺎﻝ: ﻗﻮﻝ اﻟﺸﺎﺭﺡ ﻭﺇﻥ ﻟﻢ ﻳﻌﺪ ﻣﻦ اﻟﻜﺒﺎﺋﺮ ﻋﺠﻴﺐ، ﻣﻊ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺃﺋﻤﺘﻨﺎ ﺑﺄﻥ ﻧﺴﻴﺎﻥ ﺷﻲء ﻣﻨﻪ ﻭﻟﻮ ﺣﺮﻓﺎ ﺑﻼ ﻋﺬﺭ ﻛﻤﺮﺽ ﻭﻏﻴﺒﺔ ﻋﻘﻞ ﻛﺒﻴﺮﺓ اﻩـ. ﻭاﻟﻨﺴﻴﺎﻥ ﻋﻨﺪﻧﺎ ﺃﻥ ﻻ ﻳﻘﺪﺭ ﺃﻥ ﻳﻘﺮﺃ ﺑﺎﻟﻨﻈﺮ، ﻛﺬا ﻓﻲ ﺷﺮﺡ ﺷﺮﻋﺔ اﻹﺳﻼﻡ،
ﻣﺮﻗﺎﺓ اﻟﻤﻔﺎﺗﻴﺢ ﺷﺮﺡ ﻣﺸﻜﺎﺓ اﻟﻤﺼﺎﺑﻴﺢ-[ﻛﺘﺎﺏ اﻟﺼﻼﺓ]-[ﺑﺎﺏ اﻟﻤﺴﺎﺟﺪ ﻭﻣﻮاﺿﻊ اﻟﺼﻼﺓ]- ﺻﻔﺤﺔ -605